الموضوع: سلسله پاسخ های صاحب علم کتاب به "حبیب الحبیب"درباره فرشتگان خداوند رقیب و عتید و فرشتگان مرگ(ملک الموت)

النتائج 1 إلى 10 من 10
  1. افتراضي سلسله پاسخ های صاحب علم کتاب به "حبیب الحبیب"درباره فرشتگان خداوند رقیب و عتید و فرشتگان مرگ(ملک الموت)

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    29 - ذی‌الحجة - 1428 هـ
    08 - 01 - 2008 مـ
    ۱۸-دی-۱۳۸۶ه.ش.
    12:21 صـــبح
    ـــــــــــــــــــــــــ


    پاسخ صاحب علم کتاب به حبیب الحبیب با بیان حقی که تردید و شکی در آن نیست:
    { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ }


    بسم الله الرحمن الرحيم
    خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣]
    خداوند تعالی می‌فرماید:
    {ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ} صدق الله العظيم [القيامة:١٩]
    و از خداوند یاری می‌جویم؛ من بیان و تشریح حق و درست قرآن عظیم را با وحی تفهیمی از جانب خداوند دریافت می‌کنم این دریافت از وسوسه شیطان رجیم نیست. بلکه با استنباط برهان‌های روشن و واضح از کتاب منیر خداوند قرآن عظیم، بیان حق را تصدیق و آن را به درستی تشریح کرده و مردم را با بصیرت [قرآن] به راه پروردگارم دعوت می‌نمایم و از مسلمانان هستم و اما بعد....
    «حبیب الحبیب» این، بیان حق و درست را که درباره‌ی فرشتگان خداوند «عتید» و «رقیب» برای شما می‌آورم و همچنین، قبل از آغاز مناظره اعلام می‌نمایم که در این گفت‌وگو پیروز خواهم شد و به اذن خداوند با دلیل قاطعانه و حق، تو را ساکت خواهم کرد، اگر به دنبال یافتن حق هستی بدان که من به حق از جانب خداوندت آمده‌ام اما اگر غرور تو را به گناه بکشاند؛ خداوند شیطانی را به سوی تو سوق می‌دهد تا قرین [هم‌نشین] تو شود و تو را از راه هدایت بازدارد، چرا که حق و هدایت در مقابل تو گذاشته شد [و نپذیرفتی] و اگر غرور تو را به گناه نکشاند؛ خداوند تو را از بین مردم عالم برخواهد گزید و از نواب مکرم و افراد مورد اعتماد و صادقی خواهی شد که قبل از ظهور، بیان حق آیات پروردگارشان را باور کرده و در پی منحرف کردن آن نیستند و نادانسته به خداوند نسبت نمی‌دهند و تمام سخن‌ها را شنیده و بهترین آن را انتخاب می‌کنند. پس از آنان باش و از خداوند درخواست می‌کنم و امیدوارم که از آنان باشی. آیا این برایت کافی نیست که من قبل از آنکه تو خود اعلان کنی بگویم که چه می‌خواهی به جهانیان بگویی؟ قصد داری خود را به عنوان مهدی منتظر به مردم جهان معرفی کنی!؟ همان گونه که خداوند قبل از آن که تو خود اعلام کنی، به من الهام نموده است که تو قصد ادعای مهدویت داری، بیان حق قرآن را نیزهمین گونه به من الهام می‌نماید. پس ساده لوح نباش و تا بیان حق آیه‌ای را که درخواست کردی با برهان و دلیلی از خود قرآن نیاورده باشم، بیان مرا تأیید مکن. من این آیه را همان گونه که پروردگارم به یقین به من آموخته است بیان خواهم کرد. من سرخود قرآن عظیم را بیان نکرده و ندانسته به خداوند نسبت نمی دهم . از ظن و گمان پیروی نمی‌کنم که ظن و گمان کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. من به راستی و با عدالت (مردم را ) به سوی راه راست-صراط مستقیم- هدایت می‌کنم.
    و این بیان و شرح حق با حق ( بیان و شرح قرآن با خود قرآن ) است که برایت می‌آورم تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣]
    و خداوند تعالی می فرماید:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [ق]
    و اینک به اذن خداوند بیان کاملی را در مورد «رقیب» و «عتید» برایتان می‌آورم و من از راستگویانم:
    رقیب و عتید از فرشتگان مقرب درگاه خداوندند که از جانب او برای ثبت و نگهداری اعمال و سخنان خیر و شرّ انسان فرستاده شده‌اند؛ اگر انسان با زبان یاد خداوند کند، (رقیب ) آن ذکر را می‌نویسد. اما اگر ذکر با زبان و لبها نباشد؛ (رقیب ) از آن آگاه نمی‌شود چون از آنچه که در نفس انسان می‌گذرد بی‌خبر است. اما آن که انسان را آفریده از آن آگاهی دارد، خداوندی که از رگ قلب به انسان نزدیک‌تر است آن را دانسته و ذکر مخفیانه‌ای را که در نفس انسان گذشته است به (رقیب ) وحی کرده و او آن را در کتاب پاکی که در دست دارد ثبت می‌کند.
    (رقیب) نماینده و سفیر بهشت است و در کتابی که در نزد اوست سخن و عمل صالح ثبت می‌شود. خداوند در کتاب خود نام او را سفیر نهاده است؛ یعنی سفیر بهشت که ذکر خداوند و عمل صالح را ثبت می‌کند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿١١﴾ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿۱۶﴾} صدق الله العظيم [عبس]
    معنای آن این است که (رقیب ) تنها نجواها و سخنان خیر انسان را می‌نویسد. به همین دلیل نیز خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿۱۶﴾} صدق الله العظيم [عبس]
    و «سفرة» فرشتگان نماینده «جنت‌المأوی» هستند و همراه هر انسانی
    یکی از این سفیران هست که رقیب نامیده می‌شود و در سمت راست انسان قرار دارد و از لحظه‌ی اقامه حجت بر انسان تا فرا رسیدن سرنوشت نهایی و جاودانه او، همراهش است.
    و اما در باره عتید، او نیز از فرشتگان مکرم و مقرب خداوند است ولی درمورد حق بسیار سخت‌گیر و جدی است. او سفیر و نماینده‌ی جهنم بوده و موظف است اعمال و سخنان غیر صالحی را که انسان را به جهنم می‌کشاند بنویسد، او وسوسه‌های نفس انسان را نیز ثبت می‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٨٤]
    البته عتید از وسوسه‌های نفس انسان خبر ندارد و آن را با واسطه‌ی وحی از خداوندی که انسان را آفریده و با علم و سمع خود، از رگ گردن نیز به انسان نزدیک‌تر است دریافت می‌کند؛ همان خداوندی که هرجا که باشند با آنهاست و آنها را می‌بیند و سخنانشان را می‌شنود. خداوندی که جز او خدایی نیست و رب العالمین است و از نگاه‌های دزدیده [خیانت‌کار] و رازهای پنهان شده در سینه‌ها خبر دارد
    و اگر سخنت را آشکار بگویی [یا پنهان کنی]، او اسرار [شما] و پنهان‌تر [از آن] را می‌داند.. خداوندی که جز او خداوندی نیست و دارای اسماء حسنی است. و اما هر چه که انسان بر زبان بیاورد اگر خیر باشد توسط رقیب و اگر شرّ باشد توسط عتید نوشته می‌شود. البته آنها تمام حرف‌ها را ثبت نمی‌کنند؛ تنها سخنانی که فرد را به سوی بهشت می‌برد یا به جهنم می‌کشاند را ثبت می‌کنند و به همین دلیل خداوند تعالی می‌فرماید:
    {كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿١١﴾ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿۱۶﴾} صدق الله العظيم [عبس]
    لذا می‌بینیم که فرشتگان نماینده‌ی بهشت تنها ذکر و سخنان خیر انسان را ثبت می‌کنند برای مثال توصیه فرد به صدقه دادن یا عمل نیک انجام دادن و یا اصلاح کردن بین مردم را. تمام اینها تنها قسمتی از وظایفی هستند که رقیب و عتید مأمورند انجام دهند.
    سپس به سراغ مأموریت دوم آنها می رویم: برای هر کسی اجلی معین شده که در کتاب خداوند ثبت شده است. زمان اجل حتمی که رسید، اجلی که برای هر کس در کتاب ثبت شده‌است، خداوند آن را در زمان معین شده و معلوم، محقق می‌سازد. هیچ نفسی نمی‌میرد مگر به اذن خداوند و در زمان مقرر شده در کتاب ..وقتی که نوبت مرگ انسان که در کتاب تقدیر او نوشته شده -وزمان قطعی مرگ او است- فرابرسد؛ رقیب و عتید، فرشتگان مرگ او [ملک الموت] خواهند شد. اگر انسان از اصحاب آتش باشد؛ خداوند به عتید امر می‌کند تا فرشته مرگ او شده و جان او را بگیرد و رقیب در این کار به عتید کمک خواهد کرد. این انسان از ساکنان آتش است و از جانب خداوند شیطانی همنشین و قرین او شده است که او را از راه راست باز می‌دارد اما وسوسه‌اش می‌کند که از هدایت شدگان است. عتید، فرشته مرگ انسانی است که به ذکر کافر باشد .
    تنها یک فرشته از جانب خداوند مأمور مرگ تمام انسان‌ها نیست. خداوند پاک و منزه از چنین گمانی است! اگر چنین باشد چگونه یک فرشته می‌تواند اینجا و آنجا (تقسیم شده و) جان این همه انسانی که در آن واحد در مکان‌های پراکنده و گوناگون می‌میرند را بگیرد!
    این تنها خداوند سبحان است که رحمتش دربرگیرنده همه چیز بوده و از همه چیز آگاه می‌باشد و در آن واحد به تمام چیزها احاطه داشته و مسلط است. این صفت تنها متعلق به خداوند سبحان است؛ خداوند نه برای انسان و نه برای جن و فرشتگان در یک سینه دو قلب قرار نداده است، بلکه این صفت خداوند است که مثل و مانند ندارد. این خداوند است که قادر است همه چیز را در همه جا بشنود و چیزی را در اینجا و چیز دیگری را در جای دیگر در آن واحد خلق نماید، نه فراموش می‌کند و نه سهو در امر او راه دارد؛ هیچ گاه خواب سبک یا سنگین او را فرا نمی‌گیرد. از هیچ چیز غافل نشده و در آن واحد بر همه چیزتواناست. ممکن است کسی از شما بخواهد کلام مرا قطع کرده و بگوید:
    خداوند تعالی می‌فرماید:
    { قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:١١]
    مهدی منتظر ناصر محمد یمانی به او پاسخ می‌دهد که به خداوند قسم فرشته‌ای که مأمور مرگ کافران است، فرشته عتید است و چون پرنده شومی بر گردن و همراه آنهاست تا برعلیه ایشان حجت بیاورد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ ۚ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [يس]
    اما این پرنده یکی نیست بلکه برای هر انسان رویگردان و مخالف حقی، یکی از این پرندگان مقرر شده که همان فرشته مرگ عتید است و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا ﴿١٣﴾ اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الإسراء]
    ممکن است یکی از مسلمانان سخن مرا قطع کرده و بگوید: «خیر اسم فرشته مرگ عزراییل است». در پاسخ او می‌گویم: بیا تا به سراغ قرآن عظیم برویم و حکم را از آن بگیریم که برای اهالی اندیشه، حکمی بهتر از حکم خداوند نیست، مردمانی که به دنبال هر گمان و ظنی راه نمی‌افتند چرا که گمان جای حق را نمی‌گیرد. موضوع عزراییل را به این دلیل مطرح نمودم چون می‌خواهم پروردگارم را که هیچ چیز مانند او نیست [از عقاید باطل شما]
    منزه کنم. ولی شما درعقیده‌ی خود در شأن عزراییل، صفتی را به او نسبت می‌دهید که از صفات خداوند است؛ خدایی که هیچ چیز مثل او نیست، شما صفت «قدرت» و «احاطه‌ی علمی و آگاهی از همه چیز در آن واحد» را برای عزراییل قایل شده‌اید، اگر عقیده شما در مورد شریک دانستن عزرائيل با صفات خداوند سبحان نبود، وارد حقیقت امر عزرائیل نمی‌شدم، نامی که خداوند هیچ برهان قرآنی برای آن قرار نداده است. اما خداوند در قرآن نام تمام فرشتگان مرگ را نازل کرده‌است، فرشتگانی که جان تمام انسان‌ها را می‌گیرند و حتی یکی از آنها نیز جا نمانده است، با اینکه تعداد فرشتگان مرگ دو برابر تعداد تمام انسان‌ها از اولین نفر تا آخرین آنهاست؛ با وجود این خداوند نام تمام آنها را در قرآن آورده و هیچ یک از قلم نیفتاده‌اند و در بین آنها مطلقاً اسمی از فرشته‌ای به نام عزرائیل پیدا نمی‌کنیم.
    هم چنین دانستم که این فرشتگان وحی را مستقیم از خداوند «حی القیوم»، پروردگار عالمیان که انسان را آفریده و به وسوسه‌های نفس او آگاه و از رگ قلب به او نزدیک‌تر است دریافت می‌کنند. خداوند با وحی، وسوسه‌های نفس انسان را به آگاهی رقیب و عتید می‌رساند، این فرشتگان از وسوسه‌های نفس انسان بی‌خبرند و تنها خداوند که انسان را آفریده می‌داند در سینه‌‌ها چه‌چیزی پنهان است. اما این فرشتگان از هر چه که انسان به زبان بیاورد آگاه می‌شوند. اگر خیر باشد، رقیب آن را می‌نویسد و اگر شرّ باشد، عتید آن را ثبت می‌کند. ای مسلمانان، شما می‌دانید که رقیب و عتید همراه تک‌تک انسان‌ها هستند؛ این دو فرشته یکی رقیب نام دارد و دیگری عتید و به این ترتیب در می‌یابید که تنها این دو فرشته نیستند که از اعمال انسان آگاه‌اند، بلکه خداوند، نیز از اعمال انسان با خبر است، پاک و منزه است خداوندی که علمش همه را فرا می‌گیرد و احاطه به همه‌ چیز، فقط صفت خداوند سبحان است. همراه هر انسان
    دو فرشته هستند که همان‌طور که می‌دانید نام یکی از آنها رقیب و نام دیگری عتید است. خداوند آنها را سفیران بهشت و آتش قرار داده‌است؛ آنها سفیران مکرم و فرمان‌بردار خداوند هستند، یعنی یکی سفیر بهشت است و دیگری سفیر جهنم و کسی که بخواهد ذکر خداوند سبحان را کند، سفیر بهشت رقیب آن را می‌نویسد.
    حال به سراغ دومین وظیفه این دو می‌رویم که در زمان مرگ انجام می‌شود و در قرآن که بگردیم می‌بینیم که اینها نقش فرشتگان مرگ را هم دارند. این دو جان انسان را می‌گیرند، فرقی ندارد فرد از اهالی بهشت باشد یا از اهالی جهنم. آنچه که در قرآن پیدا می‌کنیم این است که اگر انسان از اهالی جهنم باشد؛ خداوند فرشته عتید را مأمور گرفتن جان او می‌کند این بدان معنی است که هر انسانی فرشته‌ی مرگ خود را دارد که مأمور گرفتن جان اوست و نام او عتید است و این طور نیست که تنها یک فرشته مأمور مرگ تمام نفس‌ها باشد؛ ما بر اساس قرآن عظیم حکم می‌کنیم، اگر به قرآن مؤمن هستید.
    همان طور که قبل از این برایتان گفتیم: حفظ‌کنندگان [الحفظة]، فرشتگانی هستند که خداوند آنها را برای ثبت اعمال خیر و شرّ انسان فرستاده است که تا زمان مرگ همراه او هستند و در زمان مرگ روح او را گرفته و بالا می‌برند و از او جدا و دور نمی‌شوند و بعد از مرگ نیز او را رها نکرده و همراه او بوده و ترکش نمی‌کنند. چون آنها مأمور مراقبت از اهالی آتش هستند و تا روزی که مردم در پیشگاه پروردگار عالمیان حاضر شوند آنها را همراهی می‌کنند.
    همان طور که پیش از این برایتان گفتیم، حفظ‌کنندگان اعمال [
    حفظة] فرشته رقیب و فرشته عتید هستند. خداوند آنها را فرستاده است تا همراه انسان بوده و اعمال و سخنان او را بنویسند و زمانی که نوبت مرگ او رسید، جان آن انسان را بگیرند و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۖ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١]
    اما اگر انسان از اهالی بهشت باشد، قضیه فرق می‌کند. فرشته‌ای که جان او را به آرامی و راحتی می‌گیرد، فرشته مرگ سفیر بهشت رقیب است و فرشته مرگ عتید به او کمک می‌کند تا رقیب روح مؤمن را با خوشی و آرامش بگیرد؛ اما اگر متوفی از اهالی آتش باشد؛ فرشته مرگ او، سفیر آتش عتید بوده و رقیب به او کمک خواهد کرد.
    سکرات موت اهالی آتش و اهالی بهشت یکسان نیست و نحوه مرگ آنها متفاوت است؛ فرشتگان مرگ رقیب و عتید روح مؤمن را با آرامی و خوشی می‌گیرند اما اگر متوفی از اهالی آتش باشد گرفتن روح او به سختی و با ضربه‌های دردناکی و شدیدی که به رو و پشتشان زده می‌شود همراه خواهد بود. آنچه که در قرآن پیدا می‌کنیم این است که فرشتگان مرگ با ضربه‌های شدید دست‌های خود را به سوی آنها می‌برند. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ ۖ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ}
    صدق الله العظيم [الأنعام:٩
    ٣]
    همان طور که برایتان گفتیم؛ دست فرشتگان مرگ برای زدن سخت کافران باز است و این اولین منزل از منازل عذاب آنهاست. سپس به سوی آتش جهنم برده شده و تا زمانی که نزد خداوند معلوم است در آنجا خواهند ماند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا ۙ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿٥٠﴾ ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الأنفال]
    بعد از زدن و بیرون راندن نفس، او را به سوی عذاب آتش می‌برند ولی او به سختی فریاد کشیده و می‌گوید: وای بر من؛ مرا کجا می‌برید؟ و این به خاطر آن است که او می‌داند بعد از اینکه با زدن ضربات دست؛ از جلو و پشت سر، جان او را گرفتند، اقدام به بردن این نفس گناه‌کار به سوی آتش جهنم می‌کنند و در اینجاست که او فریاد می‌کشد وای برمن؛ مرا به کجا می‌برید؟ چرا که دانسته است که بعد از این نوبت عذاب جهنم است. لذا خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا ۙ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿٥٠﴾} صدق الله العظيم [الأنفال]
    و برای همین قبل از آنکه مجرم را در جهنم به داخل حفره‌ای از آتش همان جهنم بیندازند، از او سؤال می‌کنند. عتید از او می‌پرسد: چه کار بدی انجام دادی؟ سپس انسان کافر به این تحدی که از پشت سر به او
    خطاب می‌شود به آرامی پاسخ می‌دهد و با حالت تسلیم می‌گوید: من عمل بدی انجام نداده‌ام و تمام اعمال بدی را که انجام داده و توسط فرشته عتید ثبت شده‌اند، در مقابل او انکار می‌کند. اما عتید به او پاسخ می‌دهد: بله تو اعمال بدی انجام داده‌ای ومن ( با نوشته‌هایم) هیچ ظلمی در حق تو نکرده‌ام، پس خداوند بین ما به حق داوری خواهد کرد که او از اعمال شما آگاه است وخداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    در اینجا انسان نوشته‌های فرشته‌ی مراقب خود عتید را بدون آنکه آنها را خوانده باشد، انکار می‌کند و وقتی عتید از عمل او می‌پرسد که چه کرده‌ای؟
    {فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    وخداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    حال ببینید پاسخ فرشته مراقب عتید به انسانی که نوشته‌های او را انکار می‌کند چیست. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    آن کسی که می‌گوید:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}

    فرشته مراقبی که انسان به او تهمت می‌زند به او ظلم کرده،
    عتید است، به همین دلیل عتید می‌گوید: بله تو عمل ناشایست انجام داده‌ای و من در حق تو ظلمی نکرده‌ام و خداوند بین من و تو به حق داوری خواهد کرد؛ من هیچ ظلمی در حق تو مرتکب نشده‌ام.برای همین می‌گوید:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}
    یعنی خداوند بین ما به حق داوری خواهد کرد تا روشن شود آیا کاری را که انجام نداده‌ای به تو نسبت داده ام یا خیر. سپس روز قیامت فرا می‌رسد و فرشته عتید انسان کافر را به جلو می‌راند تا خداوندی که از اعمال انسان آگاه است، بین آنها داوری کند. عتید به علت تهمتی که انسان کافر به او زده است دشمن اوست و در روز قیامت او را جلو می‌راند تا به حق بینشان داوری شود.
    در این میان فرشته رقیب به عنوان شاهد حضور دارد، چرا که در زمانی که اعمال ناشایست از انسان سر می‌زد او نیز حاضر بوده اما وظیفه‌ای برای ثبت اعمال ناصالح نداشته، اما شاهد تمام کارهایی که انجام شده بوده است. لذا درروز قیامت به او شهید گفته می‌شود. در آن روز او در پیشگاه خداوند شهادت می‌دهد که نوشته‌های عتید درست و حق است و انسان شهادت رقیب را مورد طعن قرار داده و برای خدا؛ به خداوند قسم می‌خورد که کار بد انجام نداده است و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿٢٢﴾ ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿٢٣﴾ انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ ۚ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [الأنعام]
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ ۖ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ} صدق الله العظيم [المجادلة:١٨]
    در اینجاست که خداوند بر دهان آنها مهر زده و مانع از این م‌ شود که زبانشان سخن بگوید، سپس دست و پا و پوستشان را وادار به سخن گفتن می‌کند تا در مورد اعمال انسان شهادت دهند.ب عد از این زبانشان را مجدد گویا می‌کند .آنها به دست و پا و پوستشان می‌گویند: چرا علیه ما شهادت دادید؟ جواب می‌دهند: کسی ما را به سخن درآورد که همه چیز را به سخن گفتن وامی‌دارد. زمانی که خداوند به دو فرشته عتید و رقیب فرمان می دهد تا این انسان را به آتش بیافکنند ، قرین و همراه انسان ( شیطان همنشین) فریاد می‌کشد: خداوندا من او را به طغیان نکشاندم او خود آشکارا گمراه بود. خداوند می‌فرماید: امروز در پیش روی من جنگ و جدال نکنید، من از قبل به شما وعده داده بودم ( که عمل بد چه انجامی خواهد داشت) و کلام من تغییرناپذیر است و من هرگز درحق بندگانم ظلم نخواهم کرد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ ﴿٢٠﴾ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿٢١﴾ لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴿٢٢﴾ وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم [ق]
    .همانطور که قبلاً برایتان گفتیم منظور از "الحفظة"( در سوره الانعام آیه۶۱) مأمورانی هستند که موظفند از اول تا آخر همراه هر انسانی باشند، برایتان روشن کردیم که منظور از "سائق" فرشته خداوند(عتید) است و همنشین و همراه او فرشته رقیب که نویسنده اعمال خیر است، شاهد ماجراست. از آنجایی که رقیب در تمام مدتی که انسان اعمال ناشایست انجام می‌داده در کنار او حاضر بوده است، خداوند او را شاهد قرار می‌دهد و ندیده است که عتید کار نکرده را به انسان نسبت داده و ثبت کند. لذا در پیشگاه خداوند به این امر شهادت می‌دهد و می‌گوید:
    { وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ}

    این شهادت رقیب است که در برابر خداوند اعلام می‌کند تمام آنچه را که عتید نوشته است حق بوده و او در حق این انسان ظلمی مرتکب نشده است.
    و رقیب همراه "سائق" است و "سائق" (پیش ران ؛ کسی که انسان را به جلو می‌راند) همان فرشته عتید است که انسان را به پیشگاه خداوند می‌راند تا در بینشان داوری کند که آیا او به انسان ظلم کرده یا خیر. فراموش نکنید که انسان تمام اعمال ناشایستی را که عتید برایش ثبت کرده بخاطر نمی‌آورد و به همین دلیل با وجود اینکه اعمال ناشایست متعلق به اوست می‌گوید هیچ کار بدی انجام نداده است و به این ترتیب اگر راست بگوید عتید به او تهمت بسته است. به انکار او نگاه کنید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    به همین دلیل است که می بینید فرشته عتید انسان را به سوی خداوند می‌راند تا او به حق بینشان حکم کند؛ سخن عتید را به یاد آورید؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    اما سخن عتید این است که:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}
    یعنی او داوری را به خداوند می‌سپارد تا میانشان حکم نماید؛ لذا می‌بینید که عتید در روز قیامت انسان را به پیشگاه خداوند می‌برد ولی فرشته دیگر یعنی رقیب در آن میان شاهد است، چرا که در تمام لحظاتی که انسان مشغول اعمال ناشایست بوده در کنار او و در کنار عتید که مأمور نوشتن آنها بوده حضور داشته است و ندیده است که عتید کاری را برای انسان بنویسد که مرتکب نشده است. لذا خداوند او را شاهد حق قرار داده تا در پیشگاه او شهادت دهد و این سخن رقیب است که در پیشگاه خداوند می‌گوید:
    { وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ}
    در اینجا منظور از
    { قَرِينُهُ } کسی است که همراه و هم نشین "سائق" است نه قرین انسان، وبه شما آموختیم که سائق همان عتید است و کسی که قرین او نامیده شده ، دوست او یعنی فرشته (رقیب) می‌باشد. اما قرین و همراه انسان شیطان است که می‌گوید: خدایا من او را به طغیان نکشاندم او آشکارا خودش گمراه بود. اگر با دقت فکر کنید می‌بینید که فرمان به کسانی که مأمور انسان هستند داده می‌شود و آن دو یکی کسی است که انسان را جلو می‌راند یعنی (عتید) و دیگری شاهد یعنی (رقیب) است، بعد از آن که رقیب شهادت خود را بیان کرد و انسان به این شهادت ایراد گرفت؛ آنگاه بدن او و پوستش برعلیه او شهادت می‌دهد بعد از این است که خداوند به دو فرشته عتید و رقیب فرمان می‌دهد تا او را به آتش جهنم بیندازند و در این جاست که مأمورین این دو به پایان می‌رسد به همین دلیل هم هست که خطاب خداوند به دو نفر و به صورت "مثنی" است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق]
    این آیه به روشنی و وضوح نشان می‌دهد که از اول تا آخر امر انسان، دو نفر مأمور و مکلف او هستند که یکی عتید و دیگری رقیب است به همین دلیل خداوند امر خود را دوبار با صیغه "مثنی" صادر می‌نماید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    { أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق]
    پس برایتان روشن شد که فرشتگان مرگ همان رقیب و عتید هستند که از انسان جدا نشده و او را تنها نمی‌گذارند؛ بلکه از اول تا زمان مرگ با او بوده و بعد از اینکه جان او را گرفتند نیز او را رها نکرده و به تکلیف خود بعد از مرگ انسان تا روز قیامت و رسیدن نوبت عذاب شدید جسمی و روحی ادامه می‌دهند.
    به همین ترتیب منظور از "الحفظة" همان فرشتگان مرگ است که همراه انسان هستند تا زمان مرگش فرارسد سپس او را میرانده و از او جدا نمی‌شوند، بلکه به وظیفه‌ای که بعد از مرگ انسان برعهده دارند عمل می‌نمایند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۖ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١]
    به این آیه خوب دقت و درباره آن فکر کنید:
    { وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}

    اما شما تصور می‌کنید فرشتگان مرگ، فرشتگان جدیدی هستند؛ خیر آنها همان فرشتگانی هستند که از قبل آمده بودند یعنی عتید و رقیب.به همین علت است که می‌فرماید:
    { وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}
    و تمام این بیان چیزی نیست جز تفسیر این آیه که برادر من حبیب الحبیب از من خواسته بود تا آن را شرح دهم. این فرمایش خداوند تعالی :
    {مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:١٨]
    من برای بیان این آیه شرح مختصری برایتان نوشته‌ام و جزییات آن را توضیح دادم و همچنان برای به سکوت کشاندن افرادی که باره آن تردید دارند، برهان‌های دیگری نیز دارم.
    حبیب الحبیب به دقت فکر کن و اگر تفسیر و بیان بهتری از بیانات من داری ؛ آن را برایمان بیاور و ثابت کن که تفسیر من به کلی غلط است؛ اما بگویم که قادر نیستی این بیانات را باطل بدانی چون من با ظن و گمان و اجتهاد خود آن را تشریح نکرده‌ام، بلکه تمام تفاسیر من برآمده از خود قرآن عظیم است و نمی‌توانی قرآن را انکار کنی مگر آنکه به قرآن عظیم کافر باشی.
    باز هم تکرار و تکرار کرده و می‌گویم: ای علمای امت ! اگر با قرآن برای من دلیل آورده و بر من پیروز گشتید، لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم بر من باد و اگر من بر شما غلبه کردم و دانستید بیانات من آشکارا حق و درست است و به این حق اعتراف نکردید؛ لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم بر شما باد و این شیطان است که در برابر حق لال شده و حاضر به تأیید آن نیست و سلام بر رسولان خداوند باد و حمد مخصوص رب العالمین است؛ لعنت بخصوص برکسانی است که به یقین می‌دانند که من به حق مهدی منتظر هستم و ساکت نشسته و حاضر به یاری رساندن به حق نیستند گویا که این امر هیچ معنایی برایشان ندارد.
    ای علمای مسلمین آیا نمی‌بینید مسلمانان منتظر هستند تا شما به من ایمان بیاورید تا مرا باور کنند؟ اما سه سال است که من از تمام علمای امت دعوت کرده‌ام تا با من به گفتگو و مناظره بپردازند و در میدان این گفتگو گام زده و گرد و خاک به پا کرده و هم‌آورد می‌طلبم که آیا کسی هست که با علم و آگاهی و رهنمود و کتاب روشن خداوند به مصاف من بیاید؟ من اقدام به نفی عقاید باطل کرده‌ام اما باز می‌بینم علمای امت سخنی بر زبان نمی‌آورند و حاضر نیستند در برابر من؛ اگر گمراه هستم، از حدود دین دفاع کنند و اگر کلامم حق است و راه راست را نشان می‌دهد؛ با اعتراف به شأن من، مرا یاری رسانند. اما آنها هم چنان دودل هستند نه برعلیه من هستند و نه مرا همراهی می‌کنند؛ اما اگر خداوند برکسی منت گذارد و او را از راه شبکه جهانی اینترنت از شأن من با خبر کند ولی او در حد توانش این خبر را به مردم نرساند؛ مرتکب گناه شده و خداوند از او درباره موضعش نسبت به مهدی منتظر ناصر لمحمد رسول الله و قرآن عظیم بازخواست خواهد کرد.
    ای کسانی که در شبکه جهانی اینترنت به دنبال حق می‌گردید از خداوند پروا کنید و خبر مرا به تمام علمای امت و مفتیان کشورهای اسلامی برسانید؛ ساده لوح و زودباور نباشید و اگر یکی از این علما گفت ناصر محمد یمانی آشکار است که گمراه است، بدون علم وبدون توجه به رهنمود و کتاب منیر خداوند نگویید ای عالم دینی حرف تو را باور کرده و می‌پذیریم. بلکه حکم او درباره ما با عدم دانش کافی و از روی گمراهی صادر شده و نباید بی دلیل از آنها پیروی شود. خداوند به شما هشدار داده است که به دنبال چیزی که از آن آگاهی ندارید به راه نیفتید چرا که گوش و چشم و دل انسان مسئول است هرکس از علمای امت که مرا انکار کند؛ بر عهده اوست که با این وسیله گفتگوکه در اختیار تمام جهانیان است به گفتگو و مناظره و جدال با من بپردازد و مرا در پایگاه خودم (الحوار الإسلامي العالمي في موقع البشرى.) به سختی شکست داده و مرا وادار به سکوت کند.
    ابن عمر تو را به خداوند علی و عظیم سوگند می‌دهم که اگر حتی یکی از علمای امت بر من غلبه کرد، بیانات او را در پایگاه من بگذار تا مردم بدانند که من به راستی گمراه بوده و او با علم و دانشی روشن بر من چیره شده است و من ناصر محمد یمانی اعلام می‌کنم اگر یکی از علمای امت یا برخی از آنها یا تمامشان با علم و دلیلی روشن بر من چیره شوند ، لعنت خداوند و فرشتگان و تمام انسان ها در ثانیه ثانیه زمان و در طول تمام سال‌ها تا روزی که انسان در برابر خداوند خود حاضر می‌شود بر من باد. اما آنها قادر به این کار نیستند. می‌دانید چرا نمی‌تواند؟ چون من به سلاح علم و دانش و دلایل قاطعی مجهزم که از کلام خداوند گرفته شده و در کتاب منیرش قرآن عظیم آمده است این حدیث رب العالمین است؛ پس بعد از این حدیث به چه چیز دیگری می‌خواهند ایمان بیاورند؟
    وسلام الله على حبيب الحبيب وجميع المسلمين، السلام علينا وعلى جميع عباد الله الصالحين، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.
    أخوكم المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني
    پی نوشت
    *به ترجمه بيان حقيقة الكتاب المُبين الذي فيه مفاتيح الغيب ويخصّ علّام الغيوب ..
    بیان حقیقت کتاب مبین؛ کتابی که کلیدهای غیب در آن قرار داشته و مختص خداوند دانای نهان است مراجعه شود

    اقتباس المشاركة 3854 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - 12 - 1428 هـ
    08 - 01 - 2008 مـ
    12:21 صـــباحاً
    ــــــــــــــــــ


    رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه:
    { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..

    بسم الله الرحمن الرحيم
    قال الله تعالى:
    {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣].
    وقال تعالى:
    {ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ} صدق الله العظيم [القيامة:١٩].

    وبه أستعين وأتلقى البيان الحقّ للقرآن العظيم بوحي التفهيم وليس وسوسة شيطانٍ رجيمٍ؛ بل أصدق البيان الحقّ باستنباط السلطان الواضح والبيّن من القرآن كتاب الله المُنير فأدعو إلى سبيل ربّي على بصيرةٍ وأنا من المسلمين، ثم أما بعد..

    ويا حبيب الحبيب، إليك البيان الحقّ في شأن الملك عتيد والملك رقيب، وكذلك إليك إعلان النّصر عليك من قبل الحوار بأني سوف أغلبك بالحقّ فألجمك إلجاماً بإذن الله إن كنت تريد الحقّ حتى تعلم بأنّي الحقّ من ربّك، فإذا أخذتك العزّة بالإثم فسوف يُقيِّضُ لك الله شيطاناً فيجعله لك قريناً فيصدّك عن الهُدى بعد إذ جاءك، وإن لم تأخذك العزّة بالإثم فسوف يصطفيك الله فيجعلك من النّواب المُكرمين الصدّيقين في العالمين من قبل الظهور الذين صدّقوا بالبيان الحقّ لآيات ربّهم ولم يبغوها عوجاً ولا يقولون على الله ما لا يعلمون ويستمعون القول فيتبعون أحسنه، فكن منهم وأرجو من الله أن تكون منهم، ألا يكفيك بأني أخبرتك بما تريد أن تعلنه للعالمين بأنّك أنت المهديّ المنتظَر من قبل الإعلان فأعلنت لهم ما تريد قوله من قبل أن تقول؟ فكما ألهمني ربّي بما تريد أن تقول قبل أن تقول أنك المهديّ المنتظَر فكذلك يلهمني البيان الحقّ للقرآن فلا تكن ساذجاً فتصدقني بالبيان الحقّ للآية التي طلبت ما لم آتِك بالسلطان من نفس القرآن وأفصّله تفصيلاً بما علّمني ربّي بعلم اليقين بلا شك أو ريب، ولا أقول على الله بالبيان للقرآن ما لم أعلم فأتّبعُ الظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً؛ بل أهدي وأعدل بالحقّ وأهدي به إلى صراط مُستقيم.

    وإليك البيان الحقّ من نفس الحقّ تصديقاً لقول الله تعالى
    : {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣].

    وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [ق].

    وإليكم البيان الشامل في شأن رقيب وعتيد وإنا لصادقون بإذن الله ربّ العالمين
    :

    وإنّ رقيب وعتيد هما من ملائكة الله المقربين أرسلهم الله ليقوموا بحفظ عمل الإنسان وأقواله خيرها وشرها، فإذا ذكر الإنسان الله بلسانه كتب رقيب لفظ الذكر، وإذا ذكر الإنسان الله في نفسه بغير لفظ اللسان والشفتين فعندها لا يعلم رقيب بما توسوس به نفس الإنسان ولكن يعلم بذلك الذي خلق الإنسان وهو أقرب إليه بعلمه من حبل الوريد، فيوحي الله إلى رقيب بما وسوست به نفس الإنسان من الذكر الخفي، فيتلقى رقيب الوحي من ربّه فيقوم بحفظه في الكتاب المطهّر الذي بيده.

    ورقيب سفيرٌ مندوبٌ لجنّة المأوى لكتابة ما يؤدّي إليها من قولٍ وعملٍ صالحٍ لذلك يُسمّيه الله في القرآن سفيراً أي سفيراً للجنّة لكتابة ذكر الله والعمل الصالح. وقال الله تعالى:
    {كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿١١﴾ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [عبس]. بمعنى أنّه لا يُسجِّل إلا الخير من نجوى الإنسان، لذلك قال الله تعالى: {فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [عبس].

    والسفرة هم ملائكة سفراء جنّة المأوى، ويوجد مع كُلّ إنسانٍ مَلَكٌ واحدٌ منهم اسمه رقيب ويوجد عن يمين الإنسان ومكلّف معه من البداية منذ إقامة الحجّة إلى النّهاية في منتهاه المصيري والأبدي الخالد.

    وأما عتيدٌ فهو كذلك من ملائكة الله المكرمين والمقربين من الغلاظ الشداد بالحقّ، وهو سفير لجهنم ومُكلفٌ بكتابة كُل قول وعمل غير صالح يؤدي إلى جهنّم ويكتب حتى ما توسوس به نفس الإنسان. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٨٤].

    ولكنّ عتيد لا يعلم ما توسوس به نفس الإنسان؛ بل يتلقّى ذلك بوحي من الذي خلق الإنسان والذي هو أقرب إليه بعلمه وسمعه من حبل الوريد؛ الذي معهم أينما كانوا يسمعُ ويرى؛ الله لا إله إلا هو ربّ العالمين الذي يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور؛ وإن تجهر بالقول فإنه يعلم السرّ وأخفى؛ الله لا إله إلا هو لهُ الأسماء الحسنى. وأمّا ما يلفظ به الإنسان بالشَّفَةِ واللسان فإن كان خيراً كتبه (رقيب) وإن كان شراً كتبه (عتيد)، فهم لا يكتبون جميع هذهذة الإنسان بل القول الذي يؤدي إلى الجنّة أو القول الذي يؤدي إلى النّار، لذلك قال الله تعالى:
    {كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿١١﴾ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [عبس].

    فنجد الملائكة السفراء لجنّة المأوى لا يكتبون من النجوى إلا الذِّكر وكُل قول فيه خير كأمر بصدقة أو معروف أو إصلاح بين النّاس، وكُل ذلك ليس إلا جُزءًا من المهمات المُوكل بها رقيب وعتيد.

    ومن ثم ننتقل إلى مهمتهم الثانية وهي: إذا جاء الإنسان قدر الموت المقدور في الكتاب المسطور ودنا أجله المحتوم ولكُل أجلٍ كتابٌ مرقوم يُصدقه الله في ميقاته المعلوم وما كان لنفسٍ أن تموت إلا بإذن الله كتاباً مُؤجلاً، فعندها يصبح (رقيب) و(عتيد) هم أنفسهم ملائكة الموت، فإذا كان الإنسان من أصحاب النّار فيوحي الله إلى عتيد بأنّه ملك الموت الموكل بهذا الإنسان، ومن ثم يقوم الملك رقيب بمساعدة عتيد في التُّوفي لهذا الإنسان والذي هو من أصحاب النيران والذي قيَّض الله له شيطاناً فهو له قرين فيصدّه عن السبيل ويوسوس له بأنّه لمن المهتدين، وبعد الأمر إلى ملك الموت عتيد الذي وُكِّل بالكافرين.
    ولكل إنسانٍ كافرٍ بالذكر ملك اسمه عتيد، ولم يجعل الله ملك الموت واحداً فقط، سُبحانه! إذاً كيف يستطيع مَلَكٌ واحدٌ أن يتوفى النّاس فيتجزأ هُنا وهناك وفي آنٍ واحدٍ يموت كثير من النّاس في كل مكانٍ! ويا سبحان الذي يحيط بكلّ شيء رحمةً وعلماً وهو على كل شيء قدير في آنٍ واحدٍ، وتلك صفة ليست إلا لله سبحانه وما جعل الله لإنسان ولا جانّ ولا ملك من قلبين في جوفه بل صفة الله الذي ليس كمثله شيء يستطيع أن يسمع هذا وذاك ويخلق هذا وذاك في آنٍ واحدٍ لا يسهو ولا ينسى ولا تأخذه سنة ولا نوم ولا يغفل عن شيء وهو على كل شيء قدير في آن واحد، وذلك لأنه لربّما يودّ أحدكم أن يُقاطعني فيقول: "قال الله تعالى:
    {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:١١]". ومن ثمّ يردّ عليه المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني فأقول مُقسماً بالله العلي العظيم بأن ملك الموت الموكل بالكافرين بأنّه هو الملك عتيد؛ وهو طائر الإنسان في عنقه إن أقيمت عليه الحجّة. وقال تعالى: {قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [يس].

    ولكنه ليس طائراً واحداً بل لكُل إنسان مُعرِض طائر وهو ملك الموت عتيد. وقال الله تعالى:
    {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا ﴿١٣﴾ اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الإسراء].

    ولربّما يودّ أحدٌ من جميع المُسلمين أن يُقاطعني فيقول: "بل ملك الموت اسمه (عزرائيل)". ومن ثمّ نردّ عليه فنقول: تعال لنحتكم الى القرآن العظيم ومن أحسن من الله حُكماً لقوم يعلمون فلا يتبعون الظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً، وتالله لولا أني أريد أن أنزّه ربّي بأنّ ليس كمثله شيء لما فتحت الحوار في شأن عزرائيل! ولكن عقيدتكم في شأن عزرائيل تشابه صفة من صفات الله الذي ليس كمثله شيء وهي صفة القدرة والإحاطة بكل شيء علماً في آن واحد، ولولا أن عقيدتكم في عزرائيل تتشارك مع صفة من صفات الله سبحانه لما خضت في حقيقة عزرائيل؛ اسمٌ ما أنزل الله به في القرآن من سُلطان، ولكن الله أنزل في القرآن أسماء جميع ملائكة الموت الذين يتوفون البشرية أجمعين فلم يُغادر منهم أحداً برغم أن تعداد ملائكة الموت ضعف تعداد البشرية أجمعين الأولين منهم والآخرين، وأنزل الله في القرآن جميع أسمائهم فلم يُغادر منهم أحداً ولم نجد بينهم ملك اسمه عزرائيل على الإطلاق.

    وكذلك وجدت بأنهم يتلقون الوحي مُباشرةً من الحيّ القيوم الله ربّ العالمين الذي خلق الإنسان ويعلم ما توسوس به نفسه وهو أقرب إليه من حبل الوريد فيوحي إلى رقيبٍ وعتيدٍ ما توسوس به نفس الإنسان، فهم لا يعلمون ما توسوس به نفس الإنسان؛ غير الذي خلقه الذي يعلم ما تخفي الصدور، وأما ما يلفظ الإنسان بلسانه وشفتيه فهم به يعلمون، فإن كان خيراً كتبه رقيب وإن كان شراً كتبه عتيد. فأنتم تعلمون يا معشر المُسلمين بأنّ الملك رقيب والملك عتيد أنهما موجودان مع كُلّ إنسانٍ وهما ملكان اثنان أحدهما اسمه رقيب والآخر اسمه عتيد، وكذلك تعلمون بأنهما ليسا اثنين فقط يحيطون بما يعمله النّاس، وسبحان الذي وسع كل شيء علماً صفة لله وحده سبحانه! بل يوجد مع كُل إنسان ملكان اثنان أحدهما اسمه رقيب كما تعلمون والآخر اسمه عتيد قد جعلهم الله سُفراء الجنّة والنّار، أولئك هم السفرة الكرام البررة أي سفير النّعيم وسفير الجحيم، فمن شاء ذكره سبحانه فيكتب ذكره رقيب سفير الجنّة.

    ولسوف ننتقل الآن إلى مهمتهم الثانية وهي عند التوفي فنبحث في القرآن سويّاً من هم ملائكة الموت الذين يتوفّون الإنسان سواءً كان من أهل الجنّة أو من أهل الجحيم، فأمّا أصحاب الجحيم فأجد في القرآن بأنّ الله يوكل بهم ملك الموت عتيد بمعنى أنّ لكُلّ إنسان منهم ملك الموت الذي وكّل به واسمه عتيد وليس ملكاً واحداً يتوفى الأنفس، فلنحتكم للقرآن العظيم إن كنتم به مؤمنون.

    وكما ذكرنا لكم من قبل بأنّ الحفظة هم الملائكة الذين أرسلهم الله لكتابة عمل الإنسان خيره وشره فيلازمونه حتى إذا جاءه الموت فيتوفّونه فيقومون برفعه، وهم لا يفرّطون فيتركوه حتى من بعد الموت؛ بل هم يلازمونه فلا يفرّطون، وذلك لأنهم مكلّفون مع أصحاب النّار حتى من بعد الموت إلى يوم يقوم النّاس لربّ العالمين.

    وكما قلنا لكم من قبل بأنّ:
    الحفظة للأعمال هم الملك رقيب والملك عتيد الذين أرسلهم الله لملازمة الإنسان وكتابة أعماله وأقواله حتى يأتي أجله فيتلقون الوحي من الله بالتَّوفي لهذا الإنسان. وقال الله تعالى: {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١].

    ولكن الأمر يختلف إذا كان الإنسان من أصحاب الجنّة فإن الذي يُوكّل بنشط روحه هو ملك الموت رقيب سفير الجنّة ويقوم الملك عتيد بمساعدة الملك رقيب بنشط روح المؤمن، وأما إذا كان المتوفّى من أصحاب النّار فإن الذي يوكّل بها هو ملك الموت عتيد سفير النّار ومن ثم يقوم الملك رقيب بمساعدته.

    ولا يستوي أهل النّار وأهل الجنّة في مماتهم وتختلف سكرات الموت وذلك لأنّ ملائكة الموت رقيب وعتيد ينشطون روح المؤمن نشطاً فأمّا إن كان من أصحاب الجحيم فإنهم ينزعونها بسياطهم بالضرب الشديد لوجوههم وأدبارهم ضرباً مؤلماً فنجد في القرآن العظيم بأنهم يبسطون إليهم أيديهم بالضرب الشديد. وقال الله تعالى:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٩٣].

    وكما قلنا لكم بأنّ البسط لأيدي الملائكة إلى الذين كفروا بأنه يكون بالضرب الشديد وهو أول منازل العذاب ومن ثم يحملونه إلى نار جهنّم في قدره المعلوم. وقال الله تعالى:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿٥٠﴾ ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].

    ومن بعد الضرب وإخراج النفس يحملونه ليذوق عذاب الحريق ولكنه يصرخ صراخاً شديداً: يا ويلتاه إلى أين تذهبون بي؟ وذلك لأنّه علم بأنّ من بعد الضرب في كلّ بنان في الواجهة الأمامية والخلفية فمن ثم يقومون بحمل هذه النفس المجرمة إلى نار جهنّم وعندها يصيح: يا ويلتاه إلى أين تذهبون بي؟ وذلك لأنه قد علم بأنّ من بعد ذلك عذاب جهنّم. لذلك قال تعالى:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿٥٠﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].

    وكذلك يقومون بمساءلته قبل أن يُلقوا به في حفرته في نار جهنّم في ذات جهنّم ويلقي إليه السؤال (عتيد): ما كنت تفعل من السوء؟ ومن ثم يلقي الإنسان الكافر السَّلَمَ نابذاً التحدي وراء ظهره؛ بل مستسلماً فيقولون: ما كنا نعمل من سوء. فعندها أنكروا جميع ما كتبه الملك عتيد، ولكنّ عتيد ردّ عليه: بلى عملت السوء ولم أظلمك شيئاً وسوف يحكم الله بيني وبينك بالحقّ إن الله يعلم ما تعملون. وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨].

    ففي هذا الموضع أنكر الإنسان ما كتبه عليه عتيدٌ برغم أنه لم يقرأه بعد وإنما سأله عتيد عن عمله فقال: ما كنت تعمل؟
    {فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]. وقال الله تعالى: {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨].

    ومن ثم ننظر ردّ الملك عتيد على هذا الإنسان الذي أنكر ما كتبه عليه عتيد، وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]. فالذي قال: {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} هو الملك (عتيد) الذي اتّهمه الإنسان بظلمه؛ لذلك قال: بلى إنك كنت تعمل السوء وما ظلمتك شيئاً ولسوف يحكم الله بيني وبينك بالحقّ وأني لم أظلمك شيئاً، لذلك قال: {إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} أي سوف يحكم بيننا بالحقّ هل افتريتُ عليك بغير ما لم تعمل؟ ثم يأتي يوم القيامة الإنسان الكافر والملك عتيد يسوقه لكي يحكم الله بينهما لأنه يعلم فعل الإنسان، لذلك عتيد الذي اتهمه الإنسان الكافر بالافتراء أصبح خصماً لهذا الإنسان فهو يسوقه إلى الله يوم القيامة ليحكم بينهم بالحقّ.

    وأما رقيب فيكون في موضع الشاهد وذلك لأنه كان حاضراً على عمل السوء الصادر من الإنسان ولكنّه لم يكن مُكلّفاً بكتابة أعمال السوء ولكنه شاهدٌ عليها أجمعين لذلك يُسمى يوم القيامة شهيد، ومن ثم يُدلي بشهادته بين يدي الله بأنّ ما كتبه عتيدٌ حقٌّ، ومن ثم يطعن الإنسان في شهادة الشاهد رقيب ويحلف لله بالله أنه ما كان يعمل من سوء. وقال الله تعالى: {وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿٢٢﴾ ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿٢٣﴾ انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ ۚ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

    وقال الله تعالى: {يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ} صدق الله العظيم [المجادلة:١٨].

    وفي ذلك الموضع يختم الله على أفواههم فيُنطِق الله أيديَهم وأرجلهم وجلودهم فتشهد عليهم بما كانوا يعملون، ومن ثم يفُكّ الله أفواههم فينطقون فيقولون لأيديهم وأرجلهم وجلودهم: لمَ شهدتم علينا؟ قالوا: أنطقنا الله الذي أنطق كل شيء. وعندها يصدر الأمر الإلهي إلى (عتيد) و(رقيب) أن يلقيا بذلك الإنسان في نار جهنّم، وعندها يصرخ قرين الإنسان: ربّي ما أطغيته ولكن كان في ضلالٍ بعيدٍ. قال: لا تختصموا لدي اليوم وقد قدمت إليكم بالوعيد ما يبدل القول لدي وما أنا بظلام للعبيد. وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ ﴿٢٠﴾ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿٢١﴾ لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴿٢٢﴾ وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم [ق].

    وكما علّمناكم من قبل أنّ الحفظة هم المكلّفون مع الإنسان من البداية إلى النّهاية، وقد تبيّن لكم بأنّ السائق أنّه هو الملك (عتيد) وأمّا الشاهد فهو قرينه الملك (رقيب) كاتب الحسنات؛ ولكنّ الله جعله شاهداً بالحقّ لأنه كان حاضراً أثناء عمل السوء من الإنسان ولم يرَ (رقيب) بأنّ الملك (عتيد) كتب على الإنسان غير ما فعل وكان (رقيب) على ذلك من الشاهدين لذلك أدلى بشهادته بين يدي الله وقال:
    {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ}، وتلك هي الشهادة التي ألقاها (رقيب) قرين (عتيد) بين يدي الله بأنّ ما كتبه (عتيد) حقٌّ ولم يظلم الإنسان شيئاً.

    و(رقيب) هو قرين السائق والسائق هو الملك (عتيد) يسوق الإنسان إلى ربه ليحكم بينهما هل ظلمه، فلا تنسوا بأنّ الإنسان أنكر جميع أفعال السوء المكتوبة لَدى (عتيد) لذلك قال الإنسان صاحب أفعال السوء بأنهُ ما كان يعمل من السوء شيئاً فأصبح (عتيد) مفترياً عليه إذا كان صادقاً ولم يفعل السوء، وانظروا إلى الإنكار. وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨].

    لذلك نجد الملك عتيد يسوق الإنسان إلى ربه ليحكم بينهم بالحقّ وتذكروا قول عتيد، وقال تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨].

    فأما قول عتيد هو:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} بمعنى أنه ردّ الحكم لله ليحكم بينهم لذلك نجد عتيداً هو السائق للإنسان يوم القيامة، وأما الملك رقيب فنجده الشاهد لأنه كان حاضراً مع الإنسان صاحب أفعال السوء ومع عتيد الذي كُلِّف بكتابة السوء ولم يشهد بأنّ عتيد كتب على الإنسان ما لم يعمل لذلك جعله الله شاهداً بالحقّ لذلك أدلى بشهادته بين يدي الله وهي قوله تعالى: {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ} صدق الله العظيم.

    ويقصد بقوله
    { قَرِينُهُ } أي قرين السائق وليس قرين الإنسان، وقد علمناكم بأنّ السائق أنه الملك عتيد، وأما قرينه فهو صديقه وهو الملك رقيب، وأما قرين الإنسان فهو الشيطان وهو الذي قال: ربّي ما أطغيته ولكن كان في ضلال بعيد. وإذا تدبرتم سوف تجدون الأمر صادراً على المكلفين بالإنسان وأنهما اثنان وهم السائق الملك عتيد والشاهد الملك رقيب، وبعد أن أدلى الملك رقيب بشهادته ومن ثم طعن في شهادته الإنسان ومن ثم شهدت عليه أطرافه وجلده ومن ثم صدر الأمر إلى الملكين عتيد ورقيب بأن يلقوا به في نار جهنّم وانتهت وانقضت مهمتهم لذلك تجدون الأمر صدر بالمثنى، وقال تعالى: {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    وهذه الآية واضحة وجليّة بأن المكلفين هما اثنان من البداية إلى النّهاية وهما الملك عتيد والملك رقيب لذلك تجدون الأمر الإلهي صدر بالمثنى مرتين، وقال تعالى:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    إذاً قد تبين لكم بأنّ
    ملائكة الموت هم أنفسهم رقيب وعتيد وأنهم لا يفرّطون فيتركون الإنسان؛ بل من البداية إلى حين الموت فيتوفّونه وهم لا يفرّطون أي مستمرّون في التكليف من بعد الموت إلى يوم القيامة حتى يلقياه في العذاب الشديد جسداً وروحاً.

    إذاً
    الحفظة هم أنفسهم رُسل الموت يلازمون الإنسان حتى يأتيه الموت فيتوفونه وهم لا يفرّطون؛ أي لا يتركونه بل يستمر تكليفهم من بعد الموت، وقال الله تعالى: {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١].

    فتدبروا الآية جيداً:
    {وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يفرّطون} ولكنكم تظنون بأن رُسل الموت جُدُد بل هم أنفسهم الذين أرسلهم من قبل وهم عتيد ورقيب. لذلك قال: {حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم.

    وكل هذا البيان ليس إلا تفسيراً لهذه الآية التي طلب مني أخي (حبيب الحبيب) أن أفسِّرها وهي قوله تعالى:
    {مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:١٨].
    فكتبنا لكم البيان المختصر لهذه الآية وفصّلناها تفصيلاً ولا يزال لدينا كثير من البراهين للتأويل الحقّ ندَّخره للممترين فنلجمهم إلجاماً. فتدبِّر يا حبيب الحبيب وتفكّر فإن كان لديك بياناً خيراً من تأويلي وأحسن تفسيراً فآتِنا به وأثبت بأنّ تفسيري هذا على ضلالٍ مُبين، ولكني أقول لك لن تستطيع أن تقول أنه باطل وذلك لأني لم آتِ بالتأويل للآية بالظنّ والاجتهاد من رأسي بل جميع التأويل من نفس القرآن العظيم، إذاً لا تستطيع أن تنكر القرآن إلا أن تكون من الكافرين بالقرآن العظيم.

    وأكرر ثم أكرر ثم أكرر فأقول: يا معشر جميع علماء الأمّة لئن جادلتموني من القرآن فغلبتموني فإنّ عليّ لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين وإن غلبتكم وعلمتم أن بياني لهو الحقّ المُبين ثم لا تعترفون بالحقّ فإنّ عليكم لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين والساكت عن الحقّ شيطان أخرس، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.. وأخصّ باللعنة الذين علموا علم اليقين بأنّي حقاً المهديّ المنتظَر ثم صمتوا عن نصرة الحقّ وكأن الأمر لا يعنيهم شيئاً!

    ولكن يا معشر علماء الأمّة أفلا ترون بأنّ المسلمين منظِروا إيمانهم بشأني حتى يؤمن بشأني علماء المسلمين؟ ولكن ها قد مضى علي ثلاث سنوات وأنا أدعو علماء الأمّة إلى الحوار فأصول وأجول في ساحة الحوار فأقول هل من مبارزٍ بعلمٍ وهُدًى وكتابٍ منيرٍ؟ وأقوم بنفي عقائد الباطل ورغم ذلك أجد علماء الأمّة لا ينطقون فيذودون عن حياض الدين إن كانوا يرونني في ضلالٍ مُبينٍ أو ينصروني بالاعتراف بالحقّ إن كانوا يرون أنّي أنطق بالحقّ وأهدي إلى صراطٍ مستقيمٍ ولكنهم لا يزالون مذبذبين لا ضدي ولا معي،
    ومنْ منَّ الله عليه فأظهره على شأني في الإنترنت العالمية ثم لا يُنبئ النّاس بقدر ما يستطيع فقلبه آثم ولسوف يسأله الله عن موقفه نحو المهديّ المنتظر الناصر لمحمد رسول الله والقرآن العظيم.

    ويا معشر الباحثين عن الحقيقة في الإنترنت العالمية اتّقوا الله وبلّغوا عني جميع علماء الأمّة ومفتي الديار الإسلامية ولا تكونوا ساذجين بمجرد ما يقول لكم أحد العلماء أنّ ناصر محمد اليماني على ضلالٍ مبينٍ فتقولون صدقت! فيا أيها العالم المفتي بغير علمٍ ولا هُدىً ولا كتابٍ منيرٍ لا بل حكم علينا بالضلال بغير علم ولا سلطان فاقتفيتموهم وقد حذركم الله أن تقفوا ما ليس لكم به علم إنّ السمع والبصر والفؤاد كل أولئك كان عنه مسئولاً، فمن أنكر أمري من علماء الأمّة فعليه أن يواجهني في جهاز الحوار العالمي فيلجمني في موقعي إلجاماً في موقع الحوار الإسلامي العالمي في موقع البشرى.

    ويا ابن عمر إنّي أستحلفك بالله العلي العظيم إذا غلبني علماء الأمّة أو حتى أحدهم أن تترك خطابه في موقعي ليتبيّن للأمّة إنّي على ضلالٍ مُبينٍ إن غلبني بعلمٍ وسلطانٍ منيرٍ، وأنا ناصر محمد اليماني أقول لئن غلبني أحد علماء الأمّة أو جميعهم أو بعضاً منهم بعلمٍ وسلطانٍ منيرٍ فإن عليّ لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين في كُل لحظةٍ وحينٍ وفي كُلّ ثانيةٍ في السنين إلى يوم يقوم النّاس لربّ العالمين، ولكنهم لا يستطيعون؛ وهل تعلمون لماذا أنا متأكد أنهم لا يستطيعون؟ وذلك لأنهم لن يستطيعوا لأني مُتسلحٌ بالعلم والسلطان من الكتاب المنير القرآن العظيم حديث ربّ العالمين، فبأيّ حديثٍ بعده يؤمنون؟ وسلامُ الله على حبيب الحبيب وجميع المسلمين، السلام علينا وعلى جميع عباد الله الصالحين، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    أخوكم؛ المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..




  2. افتراضي به حبيب الحبيب .

    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    29 - ذی‌الحجة- 1428 هـ
    08 - 01 - 2008 مـ
    ۱۸-دی-۱۳۸۶ه.ش.
    08:45 مـساءً
    ـــــــــــــــــــــــــ


    به حبيب الحبيب .

    بسم الله الرحمن الرحيم
    خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَمِنَ النّاس مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ مُنِيرٍ}
    صدق الله العظيم [الحج:٨]
    ای مرد تو را چه می‌شود که بدون هیچ دانش و رهنمود و کتابی روشن؛ درباره خداوند مجادله می‌کنی؟ چطور می‌خواهی تأویلی که بر اساس گمان و تصورت ارایه شده را اثبات کنی، گمان که کسی را از حقیقت بی‌نیاز نمی‌کند؟ اما دلیل تو در مورد این فرموده خداوند تعالی:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ}
    صدق الله العظيم [ق:٢١]
    چون گفته شده شهید نه شهیدان تصور کرده‌ای که تنها یک فرشته است و فراموش کرده ای که "سائق" همان فرشته‌ی عتید است و بلافاصله بعد از مرگ انسان، به علت انکار اعمال بدی که او ثبت کرده است بین عتید و انسان دشمنی و خصومت ایجاد شده است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    اگر با دقت روی این آیات روشن و واضح فکر کنی، درمی‌یابی که انسان بدکار نه تنها تمام اعمال ناشایستی که عتید درباره او ثبت کرده است را انکار می‌کند بلکه عتید را متهم می‌کند که به او افترا زده و در حق او ظلم کرده است و به همین دلیل است که عتید مستقیماً به او پاسخ می‌دهد که:

    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}
    صدق الله العظيم.
    یعنی عتید حکمیت را به خداوند می‌سپارد تا بین او و انسانی که تمام اعمال بد خود را که توسط عتید نوشته شده‌اند انکار می‌کند داوری نماید. برای همین هم هست که می‌بینی ملک عتید انسان را به سوی خداوند رحمن می‌راند تا بین آنها داوری کند، چرا که خداوند از تمام اعمال انسان آگاهی دارد. لذا عتید می‌گوید:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}صدق الله العظيم.
    یعنی خداوند بین ما قضاوت خواهد کرد برای همین هم می‌بینی که او انسان را به سوی محکمه الهی می‌برد. اما فرشته دیگر خداوند رقیب بین آنها به حق شهادت می‌دهد؛ او درکنار انسانی که اعمال بد خود را انکار می‌کند و عتید که اعمال ناشایسته او را می‌نویسد حاضر است. لذا موقعیت رقیب مشخص و روشن می‌شود؛ او شاهدی است که جانب حق را می‌گیرد، او شاهد است که عتید هیچ ظلمی در حق انسان نکرده و هر چه را که ثبت نموده، حق است و رقیب، شاهد اعمال ناشایستی بوده که انسان مرتکب شده است و شاهد بوده است برادرش عتید هر چه را که نوشته حق است و ظلمی نکرده است به همین دلیل هم هست که شهید نامیده می‌شود. عزیز من، از خداوند پروا کن و بدون دانش و هدایت و کتابی روشن بحث و مجادله مکن.
    امام ناصر محمد یمانی.

    اقتباس المشاركة 3855 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..


    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - 12 - 1428 هـ
    08 - 01 - 2008 مـ
    08:45 مـساءً
    ــــــــــــــــ


    إلى حبيب الحبيب
    ..

    بسم الله الرحمن الرحيم
    قال الله تعالى:
    {وَمِنَ النّاس مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ مُنِيرٍ} صدق الله العظيم [الحج:٨].

    فما خطبك يا رجل تُجادل في الله بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ منيرٍ؟ فكيف تريد أن يُصَدَّق تأويلك باتّباع الظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً؟ وأمّا حُجتك بأنّ في قوله تعالى:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:٢١]؛ بأنّه قال شهيدٌ وليس شهيدان فظننتَ أنه ملكٌ واحدٌ ونسيتَ بأن السائق هو الملك عتيد خصم الإنسان، فقد اختصم هو والإنسان من بعد الموت مباشرةً وذلك لأنّ الإنسان أنكر جميع السيئات التي كتبها عتيد. وقال الله تعالى: {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨].

    فإذا تدبرتَ هذه الآية الواضحة الجليّة سوف تجد بأنّ الإنسان صاحب الأعمال السيئة أنكر جميع أعمال السوء التي كتبها عتيد فاتّهم عتيد بالظلم والافتراء، ولذلك ردّ عليه عتيد مباشرة:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم. بمعنى أنّ عتيد ردّ الحُكْمَ لله ليحكم بينه وبين الإنسان الذي أنكر جميع الأعمال السيئة التي كتبها عتيد ولذلك تجد الملك عتيد يسوق الإنسان إلى الرحمن ليحكم بينهما بالحقّ لأنه عليمٌ بما كان يعمله الإنسان لذلك قال عتيد: {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}، بمعنى أنّه سوف يحكم بينهم بالحقّ لذلك تجده يسوقه إلى محكمة العدل الإلهية.

    وأما الملك رقيب فأصبح شاهداً بينهما بالحقّ نظراً لأنه كان حاضراً معهم أي مع الإنسان الذي يفعل السوء ثم أنكره ومع عتيد الذي كان يكتب أفعال السوء، لذلك أصبح وضع رقيب هو وضع الشاهد مع الحقّ مع الملك عتيد بأنه لم يظلم الإنسان المسيء شيئاً وما كتب عليه إلا الحقّ الذي كان الملك رقيب يشاهد عمل السوء من قبل الإنسان، وكذلك يشاهد أخاه عتيد وهو يكتب الحقّ من غير ظلم، لذلك يُسمّى شهيد يا حبيب، فاتقِ الله ولا تجادل بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ منير.

    الإمام ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  3. افتراضي حبیب تا چیزی را نمی‌دانی آن را به خداوند نسبت مده..

    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - ذی‌الحجة- 1428 هـ
    09 - 01 - 2008 مـ
    ۱۹-دی-۱۳۸۶ه.ش.
    06:48 مـساءً
    ـــــــــــــــــــــــــ


    حبیب تا چیزی را نمی‌دانی آن را به خداوند نسبت مده..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء النّبيّ الأمّي وجميع المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين، ولا أفرق بين أحد من رُسله وأنا من المُسلمين، ثم أما بعد:
    یا حبیب می‌بینم که در پایان سخنانت گفتی (والله اعلم)، به این معنی که به دانش خود اطمینان و یقین نداری و فکر می‌کنی ممکن است نظرت درست باشد یا غلط، اگر چنین است باید بدانی فرمان شیطان را اطاعت کرده و از دستور خداوند رحمان سرپیچی نموده ای، پس به سراغ قرآن برویم تا از فرمان خداوند رحمان درباره تأویل قرآن عظیم آگاه شده و فرمان شیطان را هم ببینیم. خداوند رحمن امر نموده است تا زمانی که نسبت به صحت چیزی یقین قطعی نداشته و علم و دلیلی از کتاب روشنگر خداوند برای آن نداشته باشیم، حق نداریم آن را به خداوند نسبت دهیم. ای حبیب! خداوند تأویل ندانسته از قرآن را بر تو حرام کرده است، چون تأویل قرآن به منزله‌ی معنا کردن کلام خداوند است؛ لذا ما از اینکه ندانسته چیزی را به خداوند نسبت بدهیم نهی شده‌ایم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:۳۳]
    حال به دستور شیطان نگاه کن که بر خلاف فرمان خداوند رحمن است و خداوند تعالی می‌فرماید:

    {إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}
    صدق الله العظيم [البقرة:۱۶۹]
    ای حبیب از شیطان اطاعت نکن و چیزی را که نمی‌دانی به خداوند نسبت نده و بدون داشتن دانش و رهنمود و کتاب روشنگر درباره خداوند جدال نکن، از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم؛ از چیزی که آگاه نیستی دنباله روی مکن که گوش و چشم و قلب انسان مورد مؤاخذه خداوند قرار خواهند گرفت. ناصر محمد یمانی از تو نمی‌خواهد تا بدون دانش و یا دلایل روشن از او پیروی کنی ، بلکه به تو و دیگران و تمام علمای امت می‌گوید تا زمانی که همه شما را با دلایل استخراج شده از قرآن به سختی شکست نداده و وادار به سکوت نکرده باشم، نمی‌خواهم از من پیروی کنید، تنها شرط من آن است که دلیل و برهانی که ارائه می‌شود باید از قرآن گرفته شده و آن قدر واضح و روشن باشد که جاهلان نیز آنرا درک کنند چه برسد به عالمان! اما می‌بینم هم چنان درباره فرمایش خداوند تعالی با من مجادله می‌کنی:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:٢١]
    با علم و کلام حق قرآنی پاسخ تو را می‌دهم: حبیب بدان که انسان تمام اعمال ناشایستی را که فرشته عتید ثبت کرده است انکار می‌کند. این انسان فتنه‌گر، عتید را متهم به افترا زدن کرده و ادعا می‌کند هیچ کار بدی انجام نداده است. از این مطالب پیش از این سخن گفته و از قرآن عظیم برایت دلایل روشنی آوردیم .
    دلایلی که به علت وضوح و روشنی کامل حتی نیازی به تأویل هم ندارند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    برای کسی که به دنبال حق باشد، این آیه کاملاً روشن و واضح است. با این وجود آن را برایت تشریح می‌کنیم: و اما فرشتگانی که جان انسان را به اذن خداوند می‌گیرند رقیب و عتید هستند. آنها مراقبین و محافظین مکرمی(الكرام الكاتبون) هستند که از انسان جدا نمی‌شوند، پس اعمال خیر و شرّ او را می‌نویسند. اینان رسولان پروردگار هستند که وظیفه دارند همراه انسان باشند و هنگامی که نوبت مرگ او فرا رسید، جانش را با سختی و یا به راحتی می‌گیرند. خداوند برای ما بیان می‌کند که این دو بعد از مرگ نیز انسان را اگر کافر باشد تنها رها نخواهند کرد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۖ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}
    صدق الله العظيم [الأنعام:٦١]
    این آیه کاملاً روشن و واضح است؛ رسولان مرگ در زمان وفات به سراغ انسان نمی‌آیند، بلکه خداوند بیان می‌فرماید که از قبل از مرگ فرد موظفند همراه او باشند. برای همین است که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}
    صدق الله العظيم [الأنعام:۶۱]
    به این معنی که این فرشتگان قبل از رسیدن لحظه مرگ همراه انسان هستند اما تا زمانی که خداوند مستقیما به آنها وحی نکرده و اجازه ندهد جان او را نمی‌گیرند. خداوند قبل از آن نیز با وحی این دو فرشته را از آنچه که در نفس انسان می‌گذشته باخبر می‌ساخت تا آن را بنویسند. پس خداوند برایمان روشن می‌کند که این رسولان قبل از آنکه موعد مرگ انسان برسد؛ برای انجام مأموریتی دیگر فرستاده شده‌اند و تا فرارسیدن زمان مرگ انسان به آن اشتغال دارند. وظیفه‌ی آنها نوشتن اعمال خیر و شرّ انسان است. خداوند روشن نموده است که فرشته رقیب مأمور نوشتن اعمال خیر و عتید مأمور نوشتن اعمال ناشایست انسان است. انسان نوشته‌های رقیب را انکار نمی‌کند، چگونه ممکن است اعمالی را که اگر خداوند بپذیرد مایه نجات او از آتش خواهند بود، انکار کند. (البته) این اعمال زمانی پذیرفته می‌شوند که خالصانه و بدون هیچ شرک و ریایی تنها برای خداوند انجام شده باشند. اما زمانی که با عذابی دردناک جان انسان بدکار گرفته شود؛ عتید و رقیب با ضربه‌هایی که بر پشت و روی او می‌زند؛ درحین گرفتن جانش با او صحبت می‌کنند، خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ ۖ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٩٣]
    لذا انسان می‌فهمد فرشتگان بخاطر اعمال ناشایست و کفر و تکبر نسبت به فرامین خداوند او را می‌زنند ودرمی‌یابد آنچه که در پیش خواهد بود؛ بسیار بدتر است. لذا انسان فتنه‌گر دست به انکار تمام اعمال بد خود می‌زند. ای حبیب اگر حق را بخواهی و درست در آیات تدبیر کنی درمی‌یابی که بعد از آن که انسان و شیطانی که قرین و همراه اوست کلیه اعمال ناشایست را انکار کردند؛ فرشته خداوند عتید مستقیم به آنها پاسخ می‌دهد.خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٢٨]
    آیا متوجه شدی چه کسی مستقیم به آنها پاسخ می‌دهد؟ او فرشته پروردگار عتید است که با دروغ و بهتان متهم شده و تمام نوشته‌هایش مورد تکذیب قرار گرفته است. برای همین می‌بینی که در همین آیه به صراحت به آنها ( انسان و شیطانی که همراه و هم نشین اوست) پاسخ می‌دهد:
    { بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ }
    یعنی ای انسان !خداوند بین من و تو قضاوت خواهد کرد که آیا من به تو تهمت زده و کارهایی ناشایستی را که مرتکب نشده‌ای به تو نسبت داده‌ام یا خیر. اما فرشته خداوند "رقیب" به حق شاهد خواهد بود چون در تمام احوال همراه آنها بوده و از آنها جدا نشده است. لذا به حق شهادت خواهد داد که آنچه که عتید نوشته است چیزی جز افعال ناشایست این انسان فتنه‌گر نیست و "رقیب" شاهد بوده و بین این دو فرد متخاصم یعنی انسان و فرشته خداوند "عتید" به حق شهادت می‌دهد. به خداوند علی و عظیم سوگند که تو و تمام علمای امت هم اگر با هم جمع شوند قادر نیستید تأویلی بهتر و درست‌تر از تفسیر من بیاورید. حبیب، من آیه‌ای را که تو انتخاب کردی به عنوان آیه تحدی قرار می‌دهم و اگر تو و تمام علمای امت در عالم توانستید تأویل و تفسیری بهتر و درست‌تر از تأویل من برای این آیه بیاورید به شرط آنکه تفسیرتان بر پایه دلیل و برهان خود این قرآن باشد؛ مرا شکست سختی داده‌اید؛ اما غرور مرا به گناه نخواهد کشاند و در آن صورت من به تمام دنیا اعلام خواهم کرد که مهدی منتظر نبوده و لعنت خداوند و فرشتگان و تمامی انسان‌ها بر من باشد. اما اگر من به حق و درست سخن گفته باشم و برایتان یقین شود که این سخنان بی‌تردید درست و حق است اما غرور شما را به گناه بکشاند (و مرا تأیید نکنید) خداوند شیاطین را می‌فرستد تا همنشین و همراه شما باشند و لعن بزرگی برشما خواهد بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ} صدق الله العظيم [الزخرف:۳۶]
    از آیات واضح و روشن خداوند در قرآن عظیم روبرمگردان که این ظلم بزرگی است و به درستی که من با آیات قرآن به شما تذکر می‌دهم. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ}
    صدق الله العظيم [السجدة:۲۲]
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ ۚ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۖ وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا } صدق الله العظيم [الكهف:۵۷]
    حبیب الحبیب از خداوند پروا کن. تو حبیب خداوند رحمان هستی یا حبیب شیطان؟ اگر خدای رحمن حبیب توست پس از ذکر و پند روبرمگردان. ممکن است بخواهی صحبت مرا قطع کرده و بگویی:" اما من از ذکر خداوند خود روی برنمی‌گردانم" و ما در پاسخ تو می‌گوییم: تا زمانی که بدون داشتن علم و رهنمود و کتابی روشن از جانب خداوند درباره آیات او جروبحث کنی و دلایل و برهان‌هایی را که از خود این قرآن گرفته شده‌اند را طوری پشت سر بیندازی که انگار هیچ دلیل آشکاری برایت آورده نشده است، در زمره‌ی معارضین قرار خواهی داشت. اگر بتوانی از همین قرآن برای آیه‌ای که خودت انتخاب کرده‌ای تأویلی بیاوری که بهتر و بر حق‌تر از تأویلی باشد که ناصر محمد یمانی برای آن آورده، او را شکست داده و مشخص می‌شود تو مهدی منتظری نه ناصر محمد یمانی! اگر راست می‌گویی تفسیر و تأویلی بهتر از بیانات حق ناصر محمد یمانی ارائه کن.وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.
    ـــــــــــــــــــــ

    ای حبیب خردمند از خدا بترس و از روی علم سخن بگو و مجادله کن
    بسم الله الرحمن الرحيم
    {أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ۗ وَمِنَ النّاس مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ مُنِيرٍ} [لقمان:٢٠]
    اگر راست می‌گویی برای من دلیل قاطع و روشنی از قرآن بیاور؛ تأویل بر اساس ظن و گمان کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند، چگونه بی دلیل ومدرک جر و بحث می‌کنی و باز یادآوری می‌کنم، عالمی نیست که با او گفتگو کنم و بر او به حق چیره نشوم. وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    المهدي المنتظر الحقّ الناصر لمحمد رسول الله والقرآن العظيم
    الإمام ناصر محمد اليماني

    اقتباس المشاركة 3856 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..

    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    01 - 01 - 1429 هـ
    09 - 01 - 2008 مـ
    06:48 مـساءً
    ـــــــــــــــــ



    إذاً يا حبيب ما دُمتَ لا تعلم فلا تقُلْ على الله ما لا تعلم
    ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء النّبيّ الأمّي وجميع المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين، ولا أفرق بين أحد من رُسله وأنا من المُسلمين، ثمّ أمّا بعد..

    يا حبيب، إنّي أراك قلت في نهاية خطابك (والله أعلم)، بمعنى أنّك لست على يقين من علمك فقد يكون صحيحاً في نظرك وقد تكون مُخطئاً، إذاً عليك أن تعلم بأنّك اتّبعت أمر الشيطان وعصيت أمر الرحمن فهلمّ إلى القرآن لننظر أمر الرحمن في تأويل القرآن وننظر أمر الشيطان، فأمّا أمر الرحمن فإنه ينهاك يا حبيب أن تقول على الله ما لم تعلم صحته علم اليقين بعلمٍ وسلطانٍ من الكتاب المُنير، وحرَّم الله عليك يا حبيب أن تقول عليه بالتأويل ما لم تعلم وذلك لأنّ تأويل القرآن هو المعنى المراد من كلام الله لذلك حرَّم الله علينا أن نقول عليه ما لم نعلم. وقال لله تعالى:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:33].

    ومن ثم انظر إلى أمر الشيطان وهو أمر مخالف لأمر الرحمن. وقال الله تعالى:
    {إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:169].

    فلا تطِع يا حبيب أمر الشيطان فتقول على الله ما لم تعلم وتُجادل في الله بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ مُنير، واتّبعني أهدك صراطاً سوياً، ولا تقفُ ما ليس لك به علم إنّ السمع والبصر والفؤاد سوف يسألك الله عنهم، ولا يأمرك ناصر محمد اليماني أن تتبعه بغير علمٍ وسُطانٍ مُنيرٍ؛ بل أقول لك ولغيرك ولجميع علماء الأمّة أن لا يتّبعوني حتى ألجمهم بالحقّ إلجاماً فأستنبط السلطان من القرآن شرط أن يكون البرهان المستنبط من القرآن واضحاً وجليّاً يفهمه الجاهل فما بالك بالعالم! وإني أراك لا تزال تُجادلني في قوله تعالى:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:21].

    ومن ثم أردّ عليك بالعلم والمنطق الحقّ من القرآن الكريم فنقول: يا حبيب، اعلم بأنّ الإنسان أنكر جميع أعمال السوء التي كتبها عليه الملك عتيد، فاتّهمه الإنسان المسيء بالافتراء عليه وأنّه لم يعمل من السوء شيئاً، وسبق وأن أتيتك بالبرهان المُبين من القرآن العظيم والذي لا يحتاج حتى إلى التأويل نظراً لوضوح البرهان المُقنع والملجم بالحقّ. وقال تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:28].

    ولسوف أبيّن لك هذه الآية برغم وضوحها الشديد لمن يريد الحقّ، فأمّا الملائكة الذين يتوفّون الأنفس فهم رقيب وعتيد بإذن الله؛ أولئك هم الحافظون الكرام الكاتبون الذين يعلمون ما يفعله الإنسان من الخير والشر نظراً لأنهم لا يفارقونه، فهم رُسل من الله مكلفون مع الإنسان حتى يأتيه الموت ومن ثم يقومون بنزع أو نشط روحه، ومن ثم بيّن الله لنا أنّهم كذلك لا يفرّطون في الإنسان فيتركوه حتى بعد الموت إذا كان من الكافرين. وقال الله تعالى:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:61].

    وهذه الآية واضحة وجليّة بأن رُسل الموت لم يأتوا عند التُّوفي؛ بل بيّن الله إنّهم مكلّفون معه من قبل التوفي، لذلك قال الله تعالى:
    {حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:61].

    بمعنى أنّهم مكلّفون مع الإنسان من قبل مجيء لحظة التُّوفي ولكنهم لا يتوفّونه إلا بإذن من الله بوحيٍ مُباشرٍ كما يوحي لهم من قبل بما في نفس الإنسان من خيرٍ أو شرٍ ليكتبوه، وقد بيّن الله بأنّ الرسُل تمّ إرسالهم من قبل التوفي لمهمةٍ أخرى يقومون بها في زمن ما قبل التّوفي وهي كتابة الأعمال خيرها وشرّها، وبيّن الله بأنّ الذي كلفه الله بكتابة أعمال الخير أنه الملك رقيب، وأما عتيد فهو مكلف بكتابة أعمال السوء ولكن الإنسان لن ينكر ما كتبه عليه رقيب فكيف ينكر ما سوف ينجيه من النّار لو تقبل الله منه ولن يتقبل حتى يكون فعل الخير خالصاً لوجهه الكريم سليماً من الشرك والرياء، ولكن عندما تَوَفَوه بعذاب أليم ويضرب وجوههم وأدبارهم الملك عتيد والملك رقيب وهم يقولون أثناء الضرب، وقال الله تعالى:
    {وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:93].

    فعندها أدرك الإنسان سبب ضرب الملائكة لأنه كان يفعل السوء والكفر والاستكبار وعلم بأن ما بعد ذلك أشدّ ولذلك لجأ الإنسان المسيء إلى إنكار جميع ما فعل من السوء، ولو تدبرت يا حبيب إن كنت تريد الحقّ إنكار الإنسان وقرينه الشيطان جميع أعمال السوء ومن ثم تجد الملك عتيد يردّ عليهم مباشرةً. وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:28].

    فهل تعلم مَنْ الذي ردّ عليهم مُباشرةً؟ إنّه الملك عتيد الذي أُتُّهِمَ بالبهتان والزور والتكذيب لجميع ما كتبه من السوء لذلك تجد ردّه واضحاً وجليّاً في نفس الآية
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}، بمعنى أنه سوف يحكم بيني وبينك أيها الإنسان إن كنت افتريتُ عليك فكتبتُ عليك عمل سوء لم تفعله، وأما الملك رقيب فلا بُد له أن يكون شاهداً بالحقّ نظراً لأنه حاضرٌ معهم ولم يفارقهم ولذلك يأتي شهيداً بالحقّ بأنّ الملك عتيد لم يكتب على هذا الإنسان المسيء إلا ما فعله من السوء، ورقيب على ذلك من الشاهدين بالحقّ بين الخصمين المختلفين الإنسان والملك عتيد.

    وأقسم بالله العلي العظيم لا تستطيع يا حبيب لا أنت ولا جميع علماء الأمّة عن بكرة أبيهم أن يأتوا بتأويلٍ هو خيرٌ من تأويلي وأحسنُ تفسيراً، ولسوف أجعل هذه الآية التي اخترتها يا حبيب هي آية التحدي فإن استطعت أنت وجميع علماء الأمّة في العالمين أن يأتوا بتأويل هو خيرٌ من تأويلي وأحسنُ تفسيراً بعلمٍ وسلطانٍ من نفس القرآن فألجمتموني بالبرهان الحقّ فلن تأخذني العزّة بالإثم فعندها سوف أعلن للعالمين بأني لست المهديّ المنتظَر وأنّ عليّ لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين، وإن كنت أنطقُ بالحقّ حتى يتبين لكم أنه الحقّ بلا شك أو ريب ثم تأخذكم العزّة بالإثم فسوف يُقيِّض الله لكم شياطين قُرناء فيلعنكم لعناً كبيراً. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ} صدق الله العظيم [الزخرف:36].

    فلا تُعرض عن آيات الله الواضحة والجليّة في القرآن العظيم فذلك ظلمٌ عظيمٌ وإنّما أنا مُذكِّر بآيات القرآن. وقال الله تعالى:
    {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:22].

    وقال الله تعالى:
    {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:57]

    فاتقِ الله يا حبيب الحبيب، فهل حبيبك الرحمن أم الشيطان؟ فإن كان حبيبك الرحمن فلا تُعرِض عن ذكره. ولربّما تودّ أن تقاطعني فتقول: "ولكني لم أعرض عن ذكر ربّي". ومن ثمّ نردّ عليك فنقول: بل معرضٌ يا حبيب ما دمتَ تجادل في آياتٍ الله بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ منيرٍ ومن ثم تنبذ البرهان والسلطان الذي آتيكم به من القرآن وراء ظهرك وكأنّي لم آتِكم بسلطان مُبين، فإن أتيتَ بتأويلٍ من نفس القرآن لهذه الآية التي اخترتها فألجمت ناصر محمد اليماني بالتأويل الحقّ وأحسن تفسيراً بعلمٍ وسلطانٍ من القرآن فقد أصبحت أنت المهديّ المنتظَر وليس ناصر محمد اليماني! فأتنا بالبرهان الحقّ أحقّ من التأويل الحقّ لناصر محمد اليماني إن كنت من الصادقين.
    ـــــــــــــــــــــ

    إتَّقِ الله وجادل بعلمٍ ياحبيب اللبيب..
    بسم الله الرحمن الرحيم {أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النّاس مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بغيرعلمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ مُنِيرٍ} صدق الله العظيم [لقمان:٢٠].

    آتني بالسلطان الواضح والبيّن من القرآن إن كنت من الصادقين وليس بالتأويل بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً، فكيف تُجادل وأنت لا تملك البرهان ولا جادلتُ عالماً إلا وغلبته بالحقّ.


    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    المهدي المنتظر الناصر لمحمد رسول الله والقرآن العظيم؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  4. افتراضي حاشا که محمد رسول الله و صالحان به جلو رانده شوند

    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - ذی الحجة - 1428 هـ
    09 - 01 - 2008 مـ
    ۱۹-دی-۱۳۸۶ه.ش.
    08:33 مـساءً
    ـــــــــــــــــــــــــ

    حاشا که محمد رسول الله و صالحان به جلو رانده شوند

    بسم الله الرحمن الرحيم، وصلّى الله على محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - وعلى آله وأصحابه الطيبين الطاهرين، و أمّا بعد..

    حبیب بر توست که معنای این فرمایش خداوند تعالی را بدانی:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:٢١]
    یعنی برای هر نفسی که خداوند نفس خبیثی با او قرار دهد آن دو تبدیل به دو روح می‌شوند که در یک جسم و جسد زندگی می‌کنند ودر عذاب نیز با یکدیگر شریکند؛ به همین دلیل است که می‌بینید وقتی فرشتگان حین گرفتن جان انسان کافری که از حق روگردانده است؛ او را می‌زنند، می‌گویند: جان‌هایتان را خارج کنید. منظور نفس انسان و نفس شیطانی است که با هم در یک جسد زندگی می‌کنند و برای همین در روز قیامت انسان را همراه با قرین و هم‌نشین شیطانش با هم به سوی خداوند رحمان می‌رانند تا جایی که شیطان حتی در روزقیامت و در پیشگاه خداوند نیز او را وادار می‌کند در برابر رب العالمین سوگند بخورد که عمل بدی انجام نداده است. اما خداوند بر دهان او قفل زده و پوست و دست و پای او(وجود و جسم او) درباره اعمالش شهادت می‌دهند تا اینکه خود او به گناهانش اعتراف کرده و به دست و پایش می‌گوید برای چه علیه من شهادت دادید و پاسخ می‌شنود که خداوندی که همه چیز را به سخن گفتن وامی‌دارد ما را به سخن آورد.
    سپس انسان خطاب به قرین شیطان خود که با او در جسمش زندگی می‌کند و در دنیا و آخرت او را گمراه کرده و بر ضد او نیز شهادت داده و می‌گوید:
    {قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم [ق]،

    می‌گوید:

    {يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ}
    صدق الله العظيم [الزخرف:٣٨]
    و اما فرشته خداوند"رقیب"، قرین و همراه "سائق"؛ یعنی فرشته‌ای است که انسان را به درگاه خداوند می‌راند و قبل از این به شما آموختیم که فرشته خداوند عتید است که در نقش "سائق" عمل کرده و انسان را به درگاه خداوند می‌برد. زمانی که فرشته خداوند "رقیب"،شهادت خود را بزبان آورد و گفت آنچه که "عتید" در کتاب بدی‌های انسان ثبت کرده حقیقت داشته و در حق انسان هیچ گونه ظلمی نشده است، حقیقت آشکار می‌شود سپس به هردو فرشته خداوند یعنی عتید و رقیب که بدون هیچ کوتاهی(در تمام مدت) همراه انسان بوده‌اند و از او جدا نشده‌اند، فرمان داده می شود تا انسان مجرم را به عذاب شدید یعنی آتش جهنم بیندازند. در اینجاست که مأموریت آنها که از اول تا آخر با انسان همراه بودند به انجام رسیده و خاتمه می‌یابد والحمدُ لله رب العالمين.
    برای همین است که می‌بینید، به عتید و رقیب فرمان داده می‌شود که او (انسان) را به آتش جهنم انداخته و مأموریت خود را به انجام رسانند و سپس به جمع ملائکه خداوند در پیرامون عرش بپیوندند. خداوند به حق بینشان حکم کرده است لذا می‌گویند الحمدلله رب العالمین. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم [ق]
    و اما در باره مکرمین، ای حبیب ؛آنها در روز قیامت در حالی که نورهایشان در برابر و سمت راستشان است با عزت و کرامت بدون آنکه کسی آنها را پیش براند می‌آیند. یعنی همراه بودن سائق و شهید با هر نفسی شامل حال صالحان نمی‌شود ؛ پس برایتان روشن شد که تأویل حق آن چیست و سائق و شهید همراه اهالی آتش‌اند نه همراه اهالی نعیم ؛ آنها نه ترسی دارند و نه حزنی...
    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.
    المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني

    اقتباس المشاركة 3858 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..



    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    01 - 01 - 1429 هـ
    09 - 01 - 2008 مـ
    08:33 مـساءً
    ــــــــــــــــــ


    حاشا لله أن يُساق محمدٌ رسولُ الله والصالحون ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وصلّى الله على محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وعلى آله وأصحابه الطيبين الطاهرين، ثم أمّا بعد..
    ويا حبيب، عليك أن تعلم بأنّ معنى قوله تعالى:
    {وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:٢١]، أي كُل نفسٍ قيَّض الله لها نفساً خبيثةً فأصبحا روحين يعيشان في جسدٍ واحدٍ فهما في العذاب مشتركان، لذلك تجد الملائكة حين يضربون الإنسان الكافر المعرض ويقولون: أخرجوا أنفسكم؛ ويقصدون نفس الإنسان ونفس الشيطان اللتين تعيشان في جسدٍ واحدٍ، وكذلك يوم القيامة يسوقون الإنسان مع قرينه الشيطان إلى الرحمن، فأرداه الشيطان حتى بين يدي الله في الآخرة بأن ينكر حتى ربّ العالمين حتى إذا حلف لله ما كان يعمل من سوء ولكن الله ختم على فمه فشهدت أطرافه وجلده بما كانوا يفعلون حتى إذا اعترف بإثمه وقال لجلده ورجليه لما شهدتم علينا قالوا أنطقنا الله الذي أنطق كل شيء.

    ومن ثم يقول الإنسان لقرينه الشيطان الذي يعيش في جسده و بعد أن أرداه في الدنيا وفي الآخرة وكذلك شهد ضده وقال: {قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم [ق]، وعندها يقول الإنسان لقرينه الشيطان: {يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ} صدق الله العظيم [الزخرف:٣٨].

    وأما قرين السائق هو (رقيب)، وقد علمناكم بأنّ السائق هو (عتيد)، حتى إذا ألقى الشهادة (رقيب) بأنّ ما لدى (عتيد) في كتاب السيئات أنه الحقّ ولم يظلم الإنسان شيئاً، وبعد أن يُحصحِص الحقّ يصدر الأمر على الملك (عتيد) والملك (رقيب) الاثنين اللذين لم يفرطا بالإنسان المجرم حتى ألقَيا به في العذاب الشديد وانتهت وانقضت مهمتهما من البداية إلى النّهاية والحمدُ لله ربّ العالمين.

    لذلك تجد الأمر صدر على الملك (عتيد) و(رقيب) ليلقيا به في نار جهنّم فتنتهي مهمتهما، ومن ثم يذهبون للجمع الملائكي من حول العرش، وقُضي بينهم بالحقّ وقيل الحمدُ لله رب العالمين. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم [ق].

    وأما المُكرّمون فيأتون يوم القيامة نورهم يسعى بين أيديهم وبأيمانهم معزَّزين مكرَّمين من غير أحد يسوقهم يا حبيب، ومعنى كل نفسٍ معها سائق وشهيد لا ينطبق على الصالحين أبداً بعد أن تبيّن لكم التأويل الحقّ، بل السائق والشهيد مع كُلّ نفسٍ من أصحاب الجحيم وليس مع كلّ نفسٍٍ من أصحاب النّعيم الذين لا خوفٌ عليهم ولا هم يحزنون.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــ
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  5. افتراضي پناه بر خدا ای حبیب الحبب که از جاهلان باشم و از تو پیروی نمایم

    - 5 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    01 - 01 - 1429 هـ
    10 - 01 - 2008 مـ
    11:52 مـساءً
    الخميس
    ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ

    پناه بر خدا ای حبیب الحبب که از جاهلان باشم و از تو پیروی نمایم
    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين. ثمّ أمّا بعد.

    "حبیب الحبیب"؛ سخن ما این بود که هرکسی که می آید و از اهالی آتش است؛ فرشته ای به نام عتید او را به پیش می راند و قرین (عتید) فرشته ای است که شاهد حق اوست (رقیب) . واما صالحان، میهمانان مکرم خداوند رحمن هستند و به سوی او رانده نمی شوند و هیچ ترس و اندوهی ندارند و خداوند فرشتگانی را برمی انگیزد که به استقبال آنها رفته و آنها را به سوی جایگاه هایشان همراهی کنند .پیش بردن بندگان مکرم خداوند اینگونه است.کسی همراه آنها نیست تا آنها را جلو براند بلکه فرشتگان به فرمان خداوند رحمن و رحیم به استقبال میهمانان ابدی ومکرم او می آیند.برای همین خداوند فرشتگان خود را به استقبال از میهمانان مکرم خود می فرستد تا بنام خداوند رحمن و رحیم به آنها خوش آمد بگویند. و خداوند تعالی می فرماید:
    {إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَىٰ أُولَٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿١٠١﴾ لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا ۖ وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿١٠٢﴾ لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَٰذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿١٠٣﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء]
    می دانید چه کسانی به ملاقات آنها می آیند؟ آنها فرشتگان خداوند (رقیب) و(عتید) هستند که برای خیرمقدم آمده و آنها را به سمت جایگاهشان می برندو خداوند تعالی می فرماید:

    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ ۙ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٣٢]
    اما صراط مستقیم، در همین حیات دنیا است و صالحان با گام برداشتن در راه راست، در راه خداوند عزیزو حمید گام می دارند .این راه آنها را به بهشت راهنمایی می کند.راه بهشت و جهنم یکسان و یکی نیست ، بلکه دو راه وجود دارد یک راه انسان را به سوی بهشت می برد و راه دیگر به جهنم می انجامد.. چقدر اعتقاد مردمی که طریق حق و طریق باطل را یکی می دانند عجیب است، می پندارند صراط مستقیم انتهایش به جهنم کشیده می شود و از کسانی پیروی می کنند که دانسته به خداوند تهمت زده و از آیات متشابه قرآن عظیم پیروی می کنند.
    من مهدی منتظر حق، امام ناصر محمد یمانی هستم و این عقیده باطل را که صراط مستقیم همان راهی است که ازجهنم گذشته و سپس به سوی بهشت می رود و از مو باریکتر و ازشمشیر تیزتر است را نفی می کنم.من این عقیده باطل را به کل رد کرده و مردم را به درستی به راه راست - صراط مستقیم- راه خداوند عزیز و حمید راهنمایی می کنم که راه بهشت است.وصراط و راه شیطان به سوی جهنم می رود.. هرکس که میخواهد در مسیرخداوند رحمن و بهشت را گام بگذارد، این راه راست-صراط مستقیم- است آن را طی کند تا زمان مرگش برسد که بهشت برای اوست وکسی که گام به راه شیطان بگذاردو از چیزهایی که مورد رضایت شیطان است پیروی کند و خداوند را خشمگین کند تا زمان مرگش برسد؛ درهمین مسیر به سوی آتش جهنم می رود که بسیار بد جایگاهی است. راه حق و باطل دو مسیر متفاوت هستند یکی مسیر شکر است و دیگری مسیر کفر. شاید یکی از شما بخواهد حرف مرا قطع کرده و سؤال کند: اما خداوند تبارک و تعالی در قرآن می فرماید:
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا} صدق الله العظيم [مريم:٧١]
    در پاسخ می گویم منافقان احادیثی می بافند که شبیه به ظاهر بعضی از آیات باشد ولی اگر به آیات محکم و واضح و روشنی که نیازی به تأویل ندارند مراجعه کنید آنها راکاملا بر خلاف احادیث دروغینی میابید که با ظاهرآیات دیگر قرآن شباهت دارند. به خاطر همین روایات دروغ است که شما تصور می کنید آتش جهنم مانند یک استخر است و سپس صراط را مانند یک تیر چوبی یا شمشیر یا تار مو بر فراز آن قرار داده اید که باید از روی آن پل هوایی که از تار مویی نیز باریکتر است گذشت، کسی که از پل سقوط کند به آتش می افتد و کسی که سقوط نکند و بگذرد ، وارد بهشت خواهد شد.
    برای علمای امت تأسف آور است که روایت هایی را به مردم یاد می دهند که مانند داستهان های قدیمی و افسانه های اساطیری و خرافی است و نشانی از آنها درقرآن عظیم نیامده است، شما از آیات متشابه موجود در قرآن عظیم پیروی میکنید در حالیکه این آیات باید توسط امامی حکیم که علم خود را از خداوند آموخته باشد، تأویل شوند. آیات محکم و واضح و روشن کتاب را که مانند خورشید درآسمان درخشیده و واضح است ونیازی به تأویل توسط امام ندارد را کنار گذاشته و به جای پیروی از آیات محکم کتاب ؛ آنها را رها کرده و به دنبال احادیث دروغی افتاده اید که راه حق و راه باطل را یک راه واحد می داند که از آتش جهنم می گذرد.احادیث دروغ را شبیه به ظاهر برخی از آیات ساخته اند در حالی که این آیات نیازدارند تا عالم و امامی آنها را به روشنی تفسیرو به طور مفصل توضیح دهد.
    من تمام علمای امت را با حق به چالش می کشم، این چالش از روی غرور نیست بلکه تشریح درست و بیان حق تمام آیات متشابه و محکم قرآن است.من با دانش و رهنمود و کتابی روشن فتوا می دهم. از آیات محکمی که در این باره آمده اند شروع می کنیم ؛ از آیاتی که مانند خورشید آسمان روشن هستند و هرکس از آنها منحرف شود هلاک خواهد شد. اما شما آیات محکم کتاب را پشت سر تان انداخته و به خاطر وجود احادیث دروغی که شبیه آیات متشابه هستند ؛از آنها پیروی می کنید در حالی که این احادیث فتنه برانگیز بوده و به خدا و رسولش نسبت دروغ می دهند.
    پس برای گفتگو با شما از آیات محکمی شروع می کنیم که شما پشت سرتان انداخته اید. برای مثال از سخن خداوند در آیات محکم کتابش صحبت می کنیم که برای جهنم هفت دروازه قائل شده است و هر دروازه برای ورود گروهی ازاهالی آتش است. برای همین می بینید کافران به صورت گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند واین برای آن است که جهنم هفت دروازه دارد که ازهر کدام گروهی وارد می شوند.پس کفار از بالای آتش نمی گذرند و از راه راست سقوط نمی کنند ! لعنت خدا برشما باد که نسبت دروغ به او می دهید. بلکه –کافران به سوی جهنم رانده شده و- وقتی به آن رسیدند ؛ دروازه های آن باز شده و به آتش جهنم انداخته می شوند همان طور که قبلآ در بیان این فرمایش خداوند برایتان تشریح شد:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق]
    تفسیر شما قائل به این است که اهالی بهشت و اهالی جهنم به سوی آتش رانده می شوند ؛ خدا لعنتتان کند که به خداوند تهمت زده و نادانسته به او نسبت می دهید و از عقیده ای پیروی می کنید که از طرف خداوند هیچ دلیل و برهانی برای آن فرستاده نشده است. شما از احادیثی پیروی می کنید که با برخی از آیات قرآن شباهت دارند.اما این آیات جزء آیات محکم کتاب نیستند. شما چنان به آیات محکم وواضح و روشن کتاب بی توجه هستید و آنها را پشت سرتان انداخته اید که گویا از جانب خداوند نیامده اند. اگربه آیه محکمی که در این باره آمده است توجه کنید ؛ خواهید دید که برایتان به روشنی و دقت فتوا داده شده است که اهالی دوزخ به سوی آتش رانده می شوند و زمانی که به آن رسیدند؛ درب ها ی آن گشوده می گردد.دوزخ هفت دروازه دارد که هر یک راه ورود عده ای از اهالی آتش است.و اما اهالی بهشت به سوی بهشت راهنمایی می شوند و زمانی که به آن رسیدند دروازه های بهشت گشوده می شود؛ این آیه درباره بیان داستان برانگیخته شدن (بعث)از لحظه آغاز تا پایان آن است و در آن داستان به صورت کامل و مفصل برایتان آمده است وخداوند تعالی می فرماید:
    {وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٦٩﴾ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٧٠﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿٧١﴾ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿٧٢﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿٧٤﴾ وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٧٥﴾} صدق الله العظيم [الزمر]
    آیا ملاحظه می کنید که این حدیث دروغین ازهر جهت با آین آیه کریمه و محکم و واضح تفاوت دارد؟اما با این وجود بخاطر شباهت آن با آیه دیگری از قرآن عظیم ، شما از آن تبعیت کرده اید.آن فرموده خداوند تعالی است که :
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿٧١﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [مريم]
    اگر حق را می خواهید به آیات محکم و واضح کتاب پای بند می شدید و اما در باره این آیه و روایاتی که با ظاهر آن مشابهت دارند باید گفت که اگر روایات متشابه با ظاهر این آیه را با آیات محکم که در این مورد آمده است مقایسه کنید ، اختلافی را که در بین حق و باطل هست در این فرموده خداوند تعالی ملاحظه خواهید کرد:
    {وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٦٩﴾ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٧٠﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿٧١﴾ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿٧٢﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿٧٤﴾ وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٧٥﴾}
    صدق الله العظيم [الزمر]

    این آیه محکم قرآن در رابطه با این موضوع است.حال به تأویل آیه ای که ظاهرش شبیه حدیث دروغ است بازمی گردیم؛ در این روایت باطل به خداوند و رسولش نسبت دروغ داده شده و صراط مستقیم پلی معرفی می شود که بر فرازآتش جهنم قرار گرفته است .کسانی که قلبشان منحرف است از قسمتی که با احادیث گمراه کننده شباهت دارد برای تأویل قرآن استفاده می کنند، اما قلبشان از حق روشن و واضح پیش رویشان منحرف بوده و آن را پشت سر انداخته و از این آیه پیروی می کنند چون باحدیث گمراه کننده شان شباهت داردو تصور می کنند حدیث از رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم است . تعلیمات خداوند مرا از راسخان در علم کرده است ؛ پس تأویل درست و حق این آیه را بطور خلاصه برایتان بیان می کنم:
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿٧١﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [مريم]
    منظور از ورود به این محل ؛ داخل آن شدن نیست ؛ بلکه رسیدن به محدوده ای است که آتش جهنم در آنجاست، جهنم آشکارمی شود تا هم صالحان وهم اهالی باطل بطور یکسان بتوانند آن را مشاهده کنند.گواه آن فرموده خداوند تعالی است که :
    {لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿٧﴾}
    صدق الله العظيم [التكاثر]

    در اینجا ورود به معنی رسیدن به محدوده جهنم است؛ این مثل بیان دیگر خداوند درباره موسی است که به محدوده ای رسید که آب شهر مدین در آن واقع بود؛ او وارد آب نشد بلکه در ساحل آن به مردمانی رسد که در حال آب دادن احشام خود بودند .خداوند تعالی می فرماید:
    {وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ} صدق الله العظيم [القصص:٢٣]
    منظور مقایسه نیست بلکه می خواهم مفهوم حقیقی ورود به آتش جهنم را درک کنید .یعنی رسیدن به کناره آن تا صالحان و اهالی باطل با چشم خود آن را دیده و یقین کنند –که حقیقی است-.گواه آن فرموده خداوند تعالی است که :
    تعالی است که :
    {لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [التكاثر]
    و گواهی دیگر از جانب خداوند عزوجل:
    {وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَىٰ } صدق الله العظيم [النازعات:36]
    "برزت" یعنی در برابر همه آشکار شود و هرکس که توانایی دیدن داشته باشد آن را خواهد دید.اما خداوند قصد ندارد صالحان را وارد آن کند یا از فراز جهنم عبورشان دهد. بلکه می خواهد از اینکه از آتش سوزان و شعله ور جهنم نجات یافته اند شکر گزار خداوند باشند .آتشی که تنها شوربختان وارد آن می شوند. برای صالحان هیچ راهی به سوی جهنم گذاشته نشده و نه نزدیک آن هم نشده و وارد آتش نیز نخواهند شد .از بالای آن هم نمی گذرند که در آن فرو افتند. آتش برای (دربرگرفتن)گمراهان آشکار شده است . اما مؤمنان و کافران هردو آن را مشاهده خواهند کرد. جهنم برای هرکسی که قادر به دیدن باشد آشکار می شود اما تنها گمراهان هستند که گواه آن فرموده خداوند تعالی است که:
    { وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ } صدق الله العظيم [الشعراء:٩١]
    خداوند برای رفتن به بهشت و جهنم یک مسیر مقرر نفرموده است بلکه مسیر منتهی به جهنم در یک جانب و راه بهشت در جانب دیگری است و خداوند تعالی می فرماید:
    {احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ ﴿٢٣﴾ } صدق الله العظيم [الصافات]
    اما شما که علمای امت هستید راه جهنم-صراط جحیم- و راه منتهی به نعیم-صراط نعیم- را یکی می دانید.این چه حکمی است که می دهید.ما در رابطه با این امر هم چنان برهان های زیادی داریم اما بیان آنها را برای ساکت کردن شکاکان گذاشته ام.چگونه به این قائل شده اید که صراط مستقیم به سمتی می رود که مسیر گمراهان و مغضوبان درگاه خداوند ( = صراط الضالين والمغضوب عليهم) وجهنم است ؟ مگر شما در تمام نمازهای خود نمی گویید {اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين} ؟ با وجود این باور کرده اید که تنها یک مسیر –صراط- وجود دارد که ورودی آتش جهنم است. اما دراشتباهید.چگونه ممکن است حق و باطل راه واحدی داشته باشند؛ راهی که همه را به محلی می رساند که آتش جهنم در آنجاست؛ فکر نمی کنید؟راست این است که خداوند صالحان را نجات می دهد و آنان را به سوی راهی که به جهنم منتهی می شود، نمی راند .بلکه صالحان به راهی می روند که به بهشت می رسد. تنها اهالی آتش یه سوی جهنم رانده می شوند و خداوند آنها را در آنجا در حالی که (از ضعف و ذلت)به زانو در آمده اند ، رها می سازد.گواه آن فرموده خداوند تعالی است که:
    {احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ ﴿٢٣﴾ } صدق الله العظيم [الصافات]
    سپس همان گونه که قبلا در شرح این آیه برایتان بیان کرده بودیم ؛فرشتگان (رقیب) و (عتید ) هر یک از آنان(بدکاران) را از طریق دروازه ای که برایش مشخص شده است به آتش جهنم می اندازند .خداوند تعالی می فرماید:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق]
    پس حقیقت برایتان روشن گردید؛ آن طور که شما تصور می کردید نیست که کافر و مؤمن هردو از روی یک راه که به باریکی تارمو و به تیزی شمشیر است عبورکنند و هرکس از آن بگذرد نجات یافته و هر کسی که بلغزد به درون آتش سقوط کند.ما در قرآن دلیلی برای این دروغ پیدا نکردیم. اگر کسی به آیات محکم و روشن کتاب خداوند اعتراض دارد تشریف بیاورد که ما آماده هستیم تا درباره آنها گفتگو کنیم.اما در مورد آیات متشابه؛ تفسیر و تأویل من از تفاسیر شما بهتراست واستناد من به همین قرآن عظیم است و اگر آنها را رد کنیددر حقیقت آیات خداوند در قرآن عظیم را تکذیب کرده اید .خداوند که اسرع الحاسبین است بین ما داوری خواهد کرد. وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    ای حبیب الحبیب که تصور می کنی اگر اسم مهدی را از قرآن بیرون بیاوری می توانی بگویی:آیا از من پیروی می کنی؟
    به حق در پاسخت می گوییم به خداوند که اگر از قرآن اسم حبیب الحبیب را با وضوح کامل هم بیاوری از تو پیروی نمی کنم .میدانی چرا؟ چون حجت خداوند نه در اسم ، که در علم است و خداوند این علم را به تو عطا ننموده است، بلکه تو از روی گمان و با ظن صحبت میکنی و ظن و گمان جای حق را نمی گیرد وبکار نمی آید.دلیل و حجت خداوند در اسامی نیست. حبیب الحبیب خداوند برای اینکه تو و کسان دیگری چون تو بدانند که در اسامی افراد دلیل و حجتی گذاشته نشده و معیار علم است می فرماید:
    {وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ} صدق الله العظيم [الصف:6]
    اما نام کسی که آمد (محمد) صلى الله عليه وآله وسلم بود تا از اینجا بدانید که این علم است که دلیل اثبات (خلیفه خدا بودن )است نه نام. و شهادت می دهم محمد رسول الله همان أحمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم – که در لوح محفوظ آمده است. آیا می خواهی (با پیروی از تو)برای اهل باطل دربرابر جدم دلیل و بهانه ای قرار دهم؟ پناه بر خدا که از کسانی باشم که بدون دانش و آگاهی و بدون داشتن هدایت و کتابی روشن و درخشان درباره خداوند بحث و جدل کنم .بلکه مردم را با بصیرت و علم و کتابی روشن به راه راست-صراط مستقیم- دعوت می کنم.
    المهدي المنتظر الحقّ الناصر لمحمد رسول الله والقرآن العظيم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 3859 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..


    - 5 -

    الإمام ناصر محمد اليماني
    02 - 01 - 1429 هـ
    10 - 01 - 2008 مـ
    11:52 مـساءً
    ــــــــــــــــ


    أعوذ بالله أن أكون من الجاهلين فأتَّبعك يا حبيب الحبيب
    ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين. ثمّ أمّا بعد..

    يا حبيب الحبيب، إنّنا كنُا نتكلم عن كُلّ نفسٍ جاءت وهي من أصحاب الجحيم وأنّ سائقها مَلك يُسمّى عتيد وقرين عتيد الشاهد بالحقّ الملك رقيب.
    وأما الصالحين فهم وفدٌ مُعززٌ مُكرمٌ ضيوفُ الرحمن لا يأتون سَوقاً إلى الرحمن ولا خوفٌ عليهم ولا هم يحزنون، ويبعث الله الملائكة لتستقبلهم وترافقهم إلى مقاعدهم وذلك هو السَوق لعباد الله المكرمين، ولم يأتِ أحدٌ معهم يسوقهم بل استقبلتهم الملائكة بأمر من الرحمن الرحيم أن يستقبل الملائكة ضيوفه المكرمين الخالدين ولذلك ابتعث الله ملائكته لاستقبال ضيوفه المكرّمين ليتلقّوهم فيرحبوا بهم باسم الرحمن الرحيم. وقال الله تعالى:
    {إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَىٰ أُولَٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿١٠١﴾ لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿١٠٢﴾ لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَٰذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿١٠٣﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء].

    وهل تعلم من الذي يتلقّاهم؟ إنهما الملك رقيب والملك عتيد وذلك للترحيب فيرافقونهم فيسوقونهم ليروهم مقاعدهم. وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٣٢].

    وأما الصراط المُستقيم فهو من هُنا من الحياة الدُنيا يسلك الصالحون الصراط المستقيم صراط العزيز الحميد والذي يؤدي إلى الجنّة.
    ولم يجعل صراط النّار والجنة واحداً؛ بل جعلهم نجدين فنجدٌ يؤدّي إلى الجنّة ونجدٌ يؤدّي إلى النّار، فيا عجبي من أمّة يعتقدون بأنّ طريق الحقّ وطريق الباطل واحدةٌ تؤدّي إلى الجحيم فجعلوا الصراط المُستقيم يؤدّي إلى نار جهنّم واتّبعوا الذين يقولون على الله الإفك وهم يعلمون فيتبعون المُتشابه من القرآن العظيم.

    وأنا المهديّ المنتظَر الحقّ الإمام ناصر محمد اليماني أنفي عقيدة الباطل بأنّ الصراط المستقيم هو طريق يؤدّي إلى نار جهنّم ثمّ إلى الجنّة وأنّه أرهف من الشعرة وأحدّ من السيف؛ فأنفي عقيدة الباطل جُملةً وتفصيلاً وأهدي بالحقّ إلى صراط مُستقيم؛ صراط العزيز الحميد الذي يؤدي إلى الجنّة، وصراط الشيطان يؤدي إلى نار جهنّم، فمن أراد أن يسلك نجد الرحمن والجنان فمن هُنا يسلك الصراط المُستقيم حتى إذا مات وهو عليه دخل الجنّة، ومن سلك طريق الشيطان فيتّبع ما يرضي الشيطان ويسخط الرحمن حتى إذا مات وهو على ذلك يدخل نار جهنّم وبئس المصير، وطريق الحقّ والباطل نجدان مُختلفان فإمّا شاكراً وإما كفوراً.

    ولربّما يودّ أحدكم أن يُقاطعني فيقول: "ولكن القرآن يقول في قوله تبارك وتعالى:
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا} صدق الله العظيم [مريم:٧١]". ومن ثمّ نردّ عليه فنقول إنّ المنافقين يضعون أحاديث تتشابه مع بعض الآيات في ظاهرها ولكنكم إذا رجعتم إلى المحكم والواضح والبيّن والذي لا يحتاج إلى تأويلٍ فسوف تجدون بأنّ هذه الآية تُخالف الحديث المُفترى والمتشابه مع ظاهرِ آيةٍ أخرى في القرآن العظيم، وذلك لأنكم جعلتم النّار كمسبحٍ ومن ثم جعلتم خشبةً أو سيفاً أو شعرةَ صراطٍ فوق المسبح! ومن ثمّ يمرون في الجسر الهوائي والذي هو أرهف من الشعرة وأحدّ من السيف ومن سقط مِن على الجسر الهوائي وقع في النّار ومن مرّ ولم يقع فيعبر فسوف يدخل الجنّة!

    ويا أسفي على علماء أمّة يعلِّمون الأمّة روايات كروايات العجز وأساطير الخرافات التي لم يُنزّل الله بها من سُلطانٍ في القرآن العظيم، ولكنّكم اتبعتم المُتشابه في القرآن العظيم والذي لا يزال يحتاج لتأويل ذي علمٍ من ربّه إمامٍ حكيمٍ، وتركتم المحكم والواضح والبيّن والذي لا يحتاج إلى إمام ليبيّنه شيئاً نظراً لوضوحه كوضوح الشمس في السماء ولكنكم تركتم المحكم واتبعتم أحاديث الإفك التي جعلت صراط الحقّ وصراط الباطل طريقاً واحداةً تؤدّي إلى نار جهنّم، فجعلوا أحاديث الإفك تتشابه مع آياتٍ في ظاهرهن ولا تزال بحاجة إلى عالِم وإمامٍ مُبينٍ ليفسرها ويفصّلها تفصيلاً.

    وإني لأتحدى جميع علماء الأمّة بالحقّ وليس تحدي الغرور بل بالبيان الحقّ لجميع المتشابهات والمحكمات وأفتي بعلمٍ وهُدًى وكتابٍ مُنيرٍ، ولسوف نبدأ بالآيات المحكمات في هذا الشأن والواضحات كوضوح الشمس في السماء لا يزيغ عنهنّ إلا هالكٌ ولكنكم تركتم المحكم وراء ظهوركم فاتبعتم المتشابه نظراً لأنه يوجد حديثٌ تشابه مع أحد الآيات المتشابهة مع حديث الفتنة والإفك على الله ورسوله.

    ولسوف نبدأ حواركم بالمحكم الذي نبذتمونه وراء ظهوركم كمثال قول الله تعالى في محكم كتابه بأنّ لنار جهنّم سبعة أبواب ولكُلّ باب منهم جزءٌ مقسومٌ لذلك تجدون الكفار يُساقون إلى نار جهنّم زُمراً أي جماعاتٍ، وذلك لأنّ لها سبعة أبوابٍ لكُل بابٍ منهم جزءٌ مقسومٌ ولا يمرّون من فوق النّار فيقعون على الصراط المستقيم! قاتلكم الله أنا تؤفكون. بل حتى إذا جاءوها فُتحت أبوابها ومن ثم يُلقى بهم في نار جهنّم كما بيّنّا لكم من قبل في قوله تعالى:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    ولكنكم جعلتم أهل الجنّة وأهل النّار يُساقون نحو النّار، فأكرِّر وأقول قاتلكم الله أنّى تؤفكون فتقولون على الله ما لا تعلمون وتتّبعون ما لم ينزل الله به من سلطانٍ فتتبعون الأحاديث المتشابهة مع آياتٍ ليست من المحكمات وتركتم المحكم الواضح والبيّن وراء ظهوركم وكأنّه ليس من عند الله، فانظروا إلى الآية المحكمة في هذا الشأن تجدونها تُفصِّل لكم الفتوى في هذا الشأن تفصيلاً وتقول بأنّ أهل النّار يُساقون إلى النّار حتى إذا جاءوها فتحت أبوابها وذلك لأنّ لها سبعة أبواب لكل باب منهم جزء مقسوم، وأما أصحاب الجنّة فيساقون نحو الجنّة حتى إذا جاءوها فتحت أبوابها، فقد أنزل الله لكم في هذا الشأن آيةً هي قصة منذ لحظة البعث إلى نهاية الأمر فقصّ عليكم القصة وفصّلها لكم تفصيلاً. وقال الله تعالى:
    {وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٦٩﴾ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٧٠﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿٧١﴾ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿٧٢﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿٧٤﴾ وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٧٥﴾} صدق الله العظيم [الزمر].

    أفلا ترون بأنّ حديث الإفك قد اختلف جملةً وتفصيلاً مع هذه الآية الكريمة المحكمة الواضحة البيّنة؟ ولكنكم اتّبعتموه وذلك لأنّه تشابه مع آيةٍ أخرى في القرآن الكريم وهي قوله تعالى:
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿٧١﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [مريم].

    ولو كنتم تريدون الحقّ لاستمسكتم بالمحكم الواضح والبيّن وأمّا هذه الآية والتي يتشابه مع ظاهرها إحدى الروايات فإذا قارنتم بين هذه الرواية المتشابهة مع ظاهر هذه الآية وبين الآية المحكمة في هذا الشأن فحتماً سوف تجدون بين الحقّ والباطل اختلافاً كثيراً في قوله تعالى:
    {وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٦٩﴾ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٧٠﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿٧١﴾ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿٧٢﴾ وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿٧٤﴾ وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٧٥﴾} صدق الله العظيم [الزمر]، وهذه هي الآية المحكمة ذات القصة الحقّ في هذا الشأن.

    ومن ثم نعود لتأويل الآية المتشابهة مع حديث الفتنة في الرواية الباطلة عن الصراط المستقيم أنه على نار جهنّم زوراً وبهتاناً على الله ورسوله، فأمّا الذين في قلوبهم زيغٌ فيتّبعون ما تشابه منه مع أحاديث الفتنة ابتغاء تأويل القرآن؛ ولكن في قلبه زيغٌ عن الحقّ الواضح والبيّن الذي نبذه وراء ظهره فاتّبع هذه الآية نظراً لتشابهها مع حديث الفتنة والذي كان يزعم أنه عن رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولأني من الراسخين في العلم مما علمني ربّي فسوف آتيكم بالتأويل الحقّ والقول المختصر المفيد لقوله تعالى:
    {وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿٧١﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [مريم].
    فليس الورود في هذا الموضع يُقصد به الدخول؛ بل الوصول إلى ساحة نار جهنّم فبرزت الجحيم لمن يرى فيشاهدها الصالحون والمُبطلون معاً سوياً. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [التكاثر].

    ومعنى الورود هُنا هو الوصول إلى ساحة جهنّم كما ورد موسى إلى ماء مدين ولكنه لم يدخل الماء؛ بل وصل إلى ساحة الماء فوجد عليه أمّة يسقون، وقال الله تعالى:
    {وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ} صدق الله العظيم [القصص:٢٣].

    وليس هذا قياساً بل لكي تفهموا حقيقة الورود المقصود إلى نار جهنّم بأنه الوصول إلى ساحتها حتى يُشاهدها الصالحون والمبطلون فيرونها رأي العين بعين اليقين. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [التكاثر]، وتصديقاً لقول الله عز وجل: {وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَىٰ} صدق الله العظيم [النازعات:٣٦].

    أي برّزت فكانت ظاهرةً للجميع لمن كان له أعيناً تبصر فهو يراها، ولكن الله لم يُرِها للصالحين لكي يدخلهم فيها أو يعبروا فوقها؛ بل لكي يحمدوا الله الذي أنجاهم من هذه النّار التي تتلظّى والتي لا يصلاها إلا الأشقى، وليس للصالحين أي طريقٍ نحوها ولا يقربوها فيدخلوها ولا يمرّون من فوق وهجها بل برَّزها الله للغاوين فقط، وأما المشاهدة فيشاهدها المؤمنون والكافرون، وبرّزت الجحيم لمن يرى ولكنها بُرّزت للغاوين فقط. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ} صدق الله العظيم [الشعراء:٩١].

    ولم يجعل الله صراط الجنّة وصراط الجحيم سوياً؛ بل صراط الجحيم في جانبٍ وصراط الجنّة في جانبٍ آخر. وقال الله تعالى:
    {احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [الصافات]. ولكنّكم يا معشر علماء الأمّة جعلتم صراط الجحيم هو نفسه صراط النّعيم ما لكم كيف تحكمون؟ ولا يزال لدينا الكثير والكثير من البرهان في هذا الشأن ندّخرُه للممترين فألجمهم بالحقّ إلجاماً، فكيف تجعلون الصراط المستقيم يؤدي إلى نار جهنّم صراط الضالين والمغضوب عليهم؟ ألم تقولوا في كلّ صلاة اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين ولكنكم صدقتم أنه صراطٌ واحدٌ يورد نار جهنّم وإنكم لخاطئون فكيف يكون طريق الحقّ وطريق الباطل طريقٌ واحدةٌ تُورد بالجميع إلى نار جهنّم أفلا تعقلون؟ وإنما يُنجّي الله الصالحين فلا يساقون إلى صراط الجحيم بل إلى الجنّة، ولا يساق إلى صراط الجحيم إلا أصحاب النّار فيذرهم الله فيها جثياً. تصديقاً لقول الله تعالى: {احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [الصافات].

    ومن ثم يُلقي بكلّ واحدٍ منهم الملكان (رقيب) و(عتيد) فيذهبان به إلى بابه المعلوم ثمّ يلقيان به في نار جهنّم كما أسلفنا شرحه لكم من قبل في قوله تعالى:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    فقد تبيّن لكم الحقّ وليس كما كنتم تزعمون بأنّه يمشي الكافر والمؤمن على صراط الشعرة والتي زعموا أنّها أحدّ من السيف ومن اخترق نجا ومن وقع سقط في النّار، فلم نجد لهذا الإفتراء من سلطان في القرآن، فمن كان له أي اعتراضٍ على الآيات المحكمات الواضحات البيّنات فليتفضل للحوار.
    وأما المتشابه فسوف أفسّره خيراً منكم وأحسن تأويلاً وآتي له بالسلطان من نفس القرآن حتى إذا كذبتم فقد كذبتم بآيات الله في القرآن العظيم فيحكم الله بيننا بالحقّ وهو أسرع الحاسبين، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    ويا حبيب الحبيب يا من تزعم بأنّك إذا أحضرت اسم المهديّ من القرآن ومن ثم تقول: "فهل سوف تتّبعني؟". ومن ثمّ نردّ عليك بالحقّ فأقول: وتالله لو أتيتني من القرآن باسم حبيب الحبيب واضحاً وجليّاً في القرآن لما اتبعتك وهل تدري لماذا؟ وذلك لأنّ الله لم يجعل الحجّة في الاسم بل في العلم ولم يأتِك الله العلم بل تجادل بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً وأمّا الاسم فلم يجعله الله السلطان يا حبيب الحبيب، وحتى تعلم يا حبيب الحبيب أنت وغيرك
    بأنّ الله لم يجعل السلطان في الاسم بل في العلم؟ لذلك قال: {وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}
    صدق الله العظيم [الصف:6]، ولكنه جاء اسمه (محمد) صلى الله عليه وآله وسلم، وذلك لكي تعلموا أنّ البرهان ليس في الاسم بل في العلم، وأشهد أنّ محمداً رسول الله هو نفسه أحمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم في اللوح المحفوظ، فهل تريد أن أجعل حجةً لأهل الباطل على جدّي؟ وأعوذ بالله أن أكون من الذين يجادلون في الله بغير علمٍ ولا هُدًى و لا كتابٍ مُنيرٍ؛ بل أدعو إلى سبيل ربّي على بصيرةٍ وعلمٍ وكتابٍ منيرٍ فأهدي به النّاس إلى صراط مُستقيم.

    المهديّ المنتظَر الحقّ الناصر لمحمدٍ رسول الله والقرآن العظيم؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..



  6. افتراضي ای حبیب البیب،چرا بعد از آن که حق برایت روشن شد؛ روی باطل اصرار می‌کنی؟

    - 6 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    02 - محرم - 1429 هـ
    11 - 01 - 2008 مـ
    ۲۱ - دی - ۱۳۸۶ه.ش.
    07:50 بعد از ظهر
    ـــــــــــــــــــــــــ


    ای حبیب البیب! چرا بعد از آن که حق برایت روشن شد؛ روی باطل اصرار می‌کنی؟

    بسم الله الرحمن الرحيم
    والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين من أوّلهم إلى خاتمِ مسكهم النّبيّ الأمّي الصادق الأمين السلام علينا وعلى جميع عباد الله الصالحين ولا أفرق بين أحد من رُسله وأنا من المُسلمين، وبعد..

    حبیب الحبیب، چرا بعد از اینکه حق برایت روشن شد، بازهم روی باطل اصرار می‌کنی؟ از پروردگار العالمین نمی‌هراسی؟ می‌بینم از تمام دلایل آشکار و قاطعی که از قرآن عظیم استنباط کرده‌ام رو می‌گردانی. اگر می‌خواهی بر من پیروز شوی، بر توست که برهانی را که از قرآن آورده‌ام بگیری و سپس از همین قرآن برای بیان و شرح آن دلیل بیاوری و توضیحی بهتر از تأویل و تفسیر من ارائه کنی که اگر چنین کردی [که هرگز نخواهی کرد] من اولین نفر از میان مردم عالم خواهم بود که اعتراف می‌کند که تو مهدی منتظری. اما اگر از آیاتی که به عنوان برهانِ تأویل آورده می‌شوند رو گردانده و به سراغ آیات دیگر بروی و قصد داشته باشی با آنها کلام خداوند را رد کنی، مانند این است که به بخشی از کتاب ایمان داشته و نسبت به بخش‌هایی از آن کافر باشی، چراکه تأویل آیاتی را که می‌آوری از قرآن نیست بلکه خودت به میل خودت آنها را تفسیر کرده‌ای. پس از خدا تقوا کن که من از جانب او به روشنی به تو هشدار می‌دهم. چیزهایی را که از آنها آگاهی نداری با ظن و گمان به خداوند نسبت مده، خداوند به تو امر نموده‌است به دنبال ظن و گمان نروی، چرا که ظن کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند.
    برتوست که بدانی کتاب خداوند «مثانی»* است و برخی آیات آن، دیگر آیات را تفسیر می‌کنند و اگر از کسانی باشی که می‌ترسند ندانسته به خدا نسبت بدهند، پس بر توست که با دقت بسیار زیاد در خود قرآن به جستجوی تأویل آیه‌ی مَدِ نظر بپردازی و اگر برای بیان آن در قرآن چیزی پیدا نکردی آن‌گاه باید برای یافتن شرح و بیان آن؛ سنت محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم را مورد کاوش قرار دهی و نباید قبل از جست‌وجو در قرآن به سراغ جست‌وجو در سنت بروی. اگر از خدا می‌ترسی و نمی‌خواهی جز حق به او نسبت دهی، باید از این قاعده استفاده کنی که اگر چیزی را در قرآن عظیم پیدا نکردی آن‌گاه به سراغ سنت بروی .
    و اما در مورد ملک «رقیب» و ملک «عتید»، با وجود اینکه آنها مأمور حراست از انسان نیستند، اما شیاطین از سمتی که آنها هستند [چپ و راست انسان] به سراغ انسان نمی‌آیند. اگر حبیب ایستاده باشد و در سمت راست او مرد دیگری به او چسبیده و در سمت چپش هم مرد دیگری باشد، نفر سومی به سراغش بیاید، برای رسیدن به حبیب تنها دو راه دارد، یا از روبه‌رو یا از پشت سر. به همین دلیل است که خداوند پاسبانانی را برانگیخته است [المعقبات] که وظیفه‌شان حفظ و ثبت اعمال انسان نیست بلکه کارشان محافظت از انسان در برابر اعمال بد شیاطین است. اما فرشتگان حفظ و ثبت اعمال [الحفظة]، دو ملک به نام‌‌های «رقیب» و «عتید» می‌باشند که مأمورند اعمال خیر و شرّ را ثبت نمایند، اما شیاطین جرأت ندارند از طرفی که آنها هستند [یعنی از سمت راست و چپ] به سراغ انسان بیایند، پس هیبت ملائکه الهی کجاست؟ وقتی شیطان از سمت راست یا چپ به سراغ انسان می‌آید، آیا عتید یا رقیب از جای خود کنار می‌روند؟ یا مگر شیطان قادر است آنها را کنار بزند؟ خیر
    به دلیل وجود «رقیب» در سمت راست و «عتید» در سمت چپ انسان، شیاطین جرأت نمی‌کنند از سمت راست یا چپ به انسان نزدیک شوند. پس انسان به علت حضور این فرشتگان از سمت راست و چپ از گزند شیطان محفوظ است. حتی اگر انسان کافر بوده و از ذکر خداوند روگردان باشد، به خاطر حضور فرشتگان خداوند یعنی «رقیب» و «عتید» که در سمت راست و چپ او هستند، شیاطین از این دو سمت به او نزدیک نمی‌شوند. این دو با اینکه مأمور نوشتن اعمال هستند، باز هم وجودشان در دو طرف انسان، او را از نفوذ شیطان از این دو سمت حفظ می‌کند. خداوند برایشان هیبتی قرار داده‌است که شیاطین جرأت نمی‌کنند از این دو سمت به انسان نزدیک شوند. اما شیطان وعده داده و می‌گوید:
    {ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:۱۷]
    پس برای رسیدن شیطان به انسان دو منطقه باقی می‌ماند، از روبه‌رو و از پشت سر. لذا خداوند پاسبان‌هایی را گمارده است [المعقبات] که گروهی در طول شب و گروهی در طول روز از جلو و پشتِ انسان مراقب بوده و در کمین شیاطین هستند. اما اگر انسان از ذکر خداوند رو برگرداند، خداوند شیطانی را برای او می‌فرستد که قادر است از پیشِ رو و پشت‌ِسر به او دست یابد چراکه خداوند حراست را از او برداشته است و خداوند حال قومی را دگرگون نمی‌کند مگر اینکه خود آنها حال خود را تغییر دهند. اگر خداوند بخواهد انسان را گرفتار و مبتلا کند او را دچار «مسّ» شیطان رجیم می‌کند تا در وجود او گردش کرده و بیمارش کند و اگر خداوند اراده نماید که این «مسّ»، به یکی از مسلمانان برسد پاسداران قادر به دور کردن آن نیستند. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {سَوَاءٌ مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ‌ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ‌ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِ‌بٌ بِالنَّهَارِ‌ ﴿١٠لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَ‌دَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [الرعد].
    معنی این فرمایش خداوند تعالی : {يحْفَظونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ} یعنی فرشتگان به امر خداوند از پشت‌ِسر و از جلو مراقب انسان هستند، این مراقبت و پاسداری برای ممانعت از جاری شدن اراده خداوند تعالی در حق انسان نیست [سبحان الله] بلکه اگر خداوند اراده کند به انسان آسیبی برسد؛ این پاسداران قادر به مقابله با آن نیستند و نمی‌توانند آن «مسّ» را که در وجود مسلمان یا کافر در گردش است و او را آشفته می‌سازد، دفع کنند. خداوند می‌خواهد به ما یاد بدهد که باید به او توکل کنیم و بدانیم آنچه که به ما می‌رسد از جانب خداوند مقدر گردیده است؛ او مولای ماست و مؤمنان به او توکل می‌کنند که او بهترین حافظ است و لذا با ملائکه به فتنه نیفتاده و مفتون آنها نمی‌شوند. همانا که ملائکه با اذن خداوند، حوادث بد را دفع می‌کنند و با اذن و با قدرت خداوند به انسان یاری می‌رسانند. خداوند می‌خواهد ما کوچک‌ترین اعتقادی به آنها نداشته باشیم و فرشتگان نمی‌توانند بدون قدرت خداوند واحد و قهار از ما حفاظت کرده و یا به ما یاری برسانند. برای همین است که خداوند به فرشتگان وحی می‌فرماید که:

    {
    أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ} [الأنفال:۱۲]،
    به این ترتیب خداوند به ما می‌آموزد که فرستادن فرشتگان در جنگ بدر برای دادن بشارت و اطمینان به قلب‌های ما بوده و پیروزی و نصرت تنها از جانب خداوند عزیز و حکیم است.

    حبیب الحبیب! از کارت تعجب می‌کنم، چطور معتقدی تنها یک فرشته موکل انسان است؟ بلکه دو فرشته هستند که موظف به حفظ و ثبت اعمال انسان بوده و در سمت راست و چپ او قرار دارند، و هم‌چنین انسان به علت حضور این فرشتگان که وظیفه‌شان حفظ و ثبت اعمال است، از سمت راست و چپ از آسیب شیطان در امان است. این دو فرشته‌ی مکرم که وظیفه‌ی نوشتن اعمال انسان را دارند [کرام الکاتبون] از اعمال او با خبر بوده و آنها را ثبت می‌کنند. در عین حال با توجه به محل استقرارشان و ضرورت محافظت از خود، باعث می‌شوند شیاطین نتوانند آنها را کنار زده و از سمت راست و چپ به انسان دست یابند. با اینکه حفاظت در برابر نفوذ شیطان وظیفه آنها نیست که اگر چنین بود از پیشِ‌رو و پشتِ‌سر هم، از انسان محافظت می‌کردند. به همین دلیل خداوند «معقبات» را مأمور کرده است که شب‌و‌روز، از پیشِ‌رو و پشتِ‌سر مراقب باشند تا شیاطین نتوانند از این دو جهت به انسان آسیب برسانند. به همین دلیل است که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَ‌دَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [الرعد].
    پس می‌بینیم مأموریت این پاسداران [المعقبات] در حفاظت از پیشِ‌رو و پشتِ‌سر انسان خلاصه شده‌است، اما انسان در سمت راست و چپ، به‌‌طور مستمر همراهانی دارد که بدون اهمال و کوتاهی به وظیفه خود که نوشتن اعمال انسان و سپس گرفتن جان اوست، اشتغال دارند و بعد از مرگ، اگر انسان از اهالی آتش باشد، همین دو فرشته در نقش سائق [یعنی عتید که انسان را به پیش می‌راند] و شهید [یعنی رقیب که شاهد ثبت درست اعمال فرد است] به مأموریت خود ادامه می‌دهند تا لحظه‌ی صدور حکم انسان در دادگاه عدل الهی برسد. بعد از آنکه دست و پا و پوست انسان بر علیه او شهادت دادند و خود او نیز به اعمالش اعتراف کرد، حکم صادر شده و به «رقیب» و «عتید»فرمان داده می‌شود:
    {أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].
    اما حبیب خردمند! برهان اینکه اینها دو فرشته‌اند نه یکی، به این شرح است:
    اول: در جایی که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ
    }صدق الله العظيم [ق:١٧].
    این آیه کاملا واضح و روشن است و اگر زبان عربی بدانی از دو فرشته به تو خبر می‌دهد، برای همین می‌فرماید: {الْمُتَلَقِّيَانِ}.
    سپس برایت روشن می‌کند که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ انسان قرار دارند:
    {عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيد
    }.
    سپس مأموریت آنها و نامشان را بیان می‌کند:
    {مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ
    ﴿١٨﴾} [ق].
    سپس خداوند برایمان روشن می‌فرماید که انسان، اعمال بدِ خود را که توسط «عتید» ثبت شده‌اند، انکار خواهد کرد:
    {مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} [النحل:۲۸]
    آن‌گاه خداوند پاسخ «عتید» را برایمان می‌آورد که داوری در این باره را به پیشگاه خداوند می‌برد:
    {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} [النحل:۲۸]
    این باعث می‌شود تا «عتید» و انسان دشمن همدیگر شوند. فرشته‌ی خداوند «عتید» ، انسان را به‌سوی محکمه‌ی عدل الهی می‌راند تا به‌حق بین آنها داوری شده و ثابت گردد «عتید» به انسان تهمت نزده‌است. فرشته خداوند «رقیب» شاهد حق اوست، چون در تمام مدت در کنار آن دو بوده است و به حق شهادت می‌دهد که عتید بدون هیچ شک‌ و تردید راست می‌گوید:
    {هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيد}
    [ق:۲۳]،
    سپس فرمان خداوند صادر می‌شود که خطاب به دو نفر است:
    {أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق]
    حبیب خردمند ! تمام آیات قرآن از دو فرشته سخن می‌گویند، پس خردمند باش که خردمند را اشاره‌ای کافی است. تو با این آیاتی که به روشنی برایت بیان کردیم چه می‌کنی؟ من، مانند تو عمل نمی‌کنم و این توضیحات را از خودم در نمی‌آورم. بلکه تفاسیر من، از کتابی گرفته شده‌است که همه‌چیز به تفصیل در آن شرح داده شده‌است. پس از تردیدکنندگان نباش که من نصیحت‌کننده‌ی خیرخواه تو هستم. پس بعد از این، به چه حدیثی ایمان می‌آورید؟ از آنجا که برهان‌های ناصر محمد یمانی خارج از قرآن نیستند، اگر مرا تکذیب کنید، کلام پروردگار من و پروردگار خود، رب العالمین را رد کرده‌اید..
    به این قائل نشوید که قرآن قابل فهم نیست و اسراری در آن نهاده شده‌است که احدی قادر به درک آنها نیست. چراکه به این ترتیب، انجام کاری عبث را به خداوند نسبت داده‌اید. یعنی خداوند قرآنی را نازل کرده‌است که کسی قادر به درک آن نیست. از خدا تقوا کن، این کتاب روشن و واضحی است که خردمندان در آیات آن تدبر کرده و از آن پند می‌گیرند. وقت مرا تلف نکن، داوری بین ما را به خردمندان واگذار می‌کنم تا قضاوت کنند آیا ناصر محمد یمانی با علم و هدایت برگرفته از کتابی روشن، به حق سخن می گوید یا خیر؟ و اگر هم‌فکر تو بودند، به آنها فرصت بده تا با من گفت‌وگو کنند واگر راست می‌گویند ثابت کنند من گمراهم. ختم کلام.
    المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد یمانی.

    ـــــــــــــــــــــــــــ
    *بیان : «كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ» درآیه { اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿۲۳﴾}صدق الله العظيم [الزمر] در لینک زیر:

    https://nasser-alyamani.org./showthread.php?p=195290

    اقتباس المشاركة 3860 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..



    - 6 -

    الإمام ناصر محمد اليماني
    03 - 01 - 1429 هـ
    11 - 01 - 2008 مـ
    07:50 مـساءً
    ــــــــــــــــــ


    يا حبيب الحبيب، لماذا تُصرّ على الباطل بعد أن تبيّن لك الحقّ ؟

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين من أوّلهم إلى خاتمِ مسكهم النّبيّ الأمّي الصادق الأمين السلام علينا وعلى جميع عباد الله الصالحين ولا أفرّق بين أحدٍ من رُسله وأنا من المُسلمين، وبعد..

    يا حبيب الحبيب، لماذا تُصرّ على الباطل بعد أن تبيّن لك الحقّ؟ ألا تخاف الله ربّ العالمين؟ فإني أراك تُعرض عن جميع السُلطان المُبين الذي أستنبطه من القرآن العظيم، فإذا أردت أن تغلبني فعليك أن تأخذ البرهان الذي أتيتك به من القرآن ومن ثم تأتي له بالبيان بعلمٍ وسلطانٍ من نفس القرآن حتى يكون بيانك هو خير من تأويلي وأحسن تفسيراً، فإن فعلت ولن تفعل فسوف أعترف أوّل العالمين بأنّك أنت المهديّ المنتظَر، أما أن تعرض عن الآيات برهان التأويل ومن ثم تعمد إلى آيات أخرى تريد أن تدحض بها كلام الله وكأنك تؤمن ببعض الكتاب وتكفر ببعضٍ برغم أنّ الآيات التي تأتي بها لا تأتي بتفسيرها من نفس القرآن بل تفسرها أنت على حسب هواك، فاتقِ الله إني لك منهُ نذيرٌ مُبينٌ، فلا تقل على الله ما لم تعلم بالظنّ الذي أفتاك فيه الله بأنّ لا تتبعه وذلك لأنه لا يغني من الحقّ شيئاً.

    ثمّ عليك أن تعلم بأنّ كتاب الله (مثاني) يُفسر بعضه بعضاً، وعليك أن تبحث عن تأويل الآية التي تريد تأويلها من نفس القرآن بدقةٍ متناهيةٍ إذا كنت تخشى أن تقول على الله ما لم تعلم، وإذا لم تجد ما يُفسرها لك من الكتاب فعند ذلك تعمد للبحث عن بيانها في سنة محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم، ولا ينبغي لك أن تذهب إلى السُّنّة فتبدأ بها قبل البحث في القرآن وإنما تلجأ إلى السُّنة في حالة عدم وجود ضالتك في القرآن العظيم وتلك هي القاعدة الحقّ إذا كنت تخشى الله ولا تريد أن تقول عليه غير الحقّ.

    وأما الملك (رقيب) والملك (عتيد) فلا يأتي الشياطين من ناحيتهم عن اليمين وعن الشمال برغم أنهم لم يوكلوا بالحراسة؛ ولكن إذا كان حبيب واقفاً ويوجد رُجل آخر عن يمين حبيب ملاصق له وكذلك يوجد رُجل آخر عن شمال حبيب ملاصق له إلى جنبه ومن ثم جاء رُجل ثالث يريد الوصول إلى حبيب فليس له إلا طريقين اثنين إما من بين يدي حبيب من الأمام أو من الخلف؛ لذلك يبعث الله
    المعقبات ولم يُوَكّلوا بحفظ الأعمال وكتابتها؛ بل بحفظ الإنسان من سوء الشياطين، وأما الحفظة وهم (رقيب) و(عتيد) فهم موكلون بحفظ الأعمال خيرها وشرها، ولكن لا يتجرأ الشياطين أن يأتوا من ناحيتهم أي عن يمين الإنسان أو شماله، إذاً أين هيبة ملائكة الله حين يأتي الشيطان عن يمين أو شمال الإنسان فيتزحزح الملك (رقيب) أو (عتيد) أو يزيحهم الشيطان؟ بل لا يتجرأ الشياطين أن يأتوا عن يمين الإنسان أو عن شماله نظراً لوجود (رقيب) عن يمين الإنسان و(عتيد) عن شماله، إذاً الإنسان محفوظ من الشياطين من اليمين ومن الشمال نظراً لوجود الملائكة عن يمين الإنسان وشماله، وحتى وإن كان كافراً معرضاً عن ذكر الله فلا تأتيه الشياطين عن يمينه ولا عن شماله نظراً لوجود الملائكة (رقيب) و(عتيد) عن يمين الإنسان وعن شماله، واللذين جعل الله مهمتهما كتابة الأعمال للإنسان، ولكن الإنسان يُعتبر محفوظٌ من الشياطين من جهة اليمين والشمال نظراً لوجود الملائكة (رقيب) و(عتيد) فيجعل الله لهم هيبةً فلا يتجرأ الشياطين أن يأتوا عن يمين الإنسان أو عن شماله، ولكن الشيطان توعّد، وقال: {ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:17].

    إذاً بقيت منطقتان مع الشيطان للوصول إلى الإنسان وهي من بين يديه ومن خلفه، فيبعث الله المعقبات بالليل وآخرين بالنّهار يسلكون من بين يدي الإنسان ومن خلفه رصداً للشياطين حتى يعرض عن ذكر الله، فإذا أعرض الإنسان عن ذكر ربه يقيض له الله شيطاناً فيسلك إليه من بين يديه ومن خلفه نظراً لأن الله رفع عنه الحراسة، ولا يغيّر الله ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم، وإذا أراد الله أن يبتلي الإنسان فيصيبه بمسّ شيطانٍ رجيمٍ يتخبطه فيمرضه فنجده يقتحم المسّ إلى أحد المسلمين فلا يستطيع الرصد ردّه. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {سَوَاءٌ مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ‌ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ‌ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِ‌بٌ بِالنَّهَارِ‌ ﴿١٠لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَ‌دَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [الرعد].

    ومعنى قوله تعالى:
    {يحْفَظونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ} أي أنّ الحفظ من أمر الله على ملائكته أن يحفظوا الإنسان من بين يديه ومن خلفه وليس ليحفظونه من أمره سبحانه وتعالى؛ بل إذا أراد بالإنسان سوءاً ليبتليه فنجد الرصد لا يستطيعون ردّ المسّ الذي يتخبطه سواء من المسلمين أو من الكافرين، ويريد الله أن يعلمنا التوكل عليه ولن يصيبنا إلا ما كتب الله لنا هو مولانا وعلى الله فليتوكل المؤمنون بربّهم هو خير حافظ فلا يُفتنون بملائكته، وإنّما يردّون السوء بإذن الله وينصرون بإذن الله وقدرته، ويريد الله أن لا نعتقد فيهم شيئاً وأنّ الملائكة لا يستطيعون أن يحفظونا أو ينصرونا إلا بقدرة الله الواحد القهّار، لذلك يوحي الله إلى ملائكته: {
    أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ} [الأنفال:12]، وكذلك يعلمنا الله أن نعلم إنما جعل تنزيل الملائكة ببدرٍ بشرى ولتطمئن به قلوبنا وإنما النّصر من عند الله العزيز الحكيم.

    ويا عجبي من أمرك يا حبيب الحبيب! فكيف تجعل الملائكة الموكلين ملكاً واحداً فقط؟ بل اثنين موكلين بحفظ أعمال الإنسان ويوجدان عن يمينه وشماله، وكذلك الإنسان محفوظٌ عن يمينه وشماله نظراً لوجود الملكين فهم حافظون كرامٌ كاتبون يعلمون ما تفعلون، فهم يحفظون عمله وكذلك حافظين له عن اليمين والشمال نظراً لأنها مواقعهم فعليهم حماية أنفسهم فلا يأتي الشيطان فيزلقهم ويقتحم إلى الإنسان من اليمين أو الشمال برغم أنها لم تكن مهمتهم حفظ الإنسان ولو كان مهمتهم ذلك لحفظوه من بين يديه ومن خلفه ولذلك يبعث الله المعقبات ليلاً ونهاراً ليقوموا بحفظ الإنسان من سوء الشياطين من بين يديه ومن خلفه. لذلك قال الله تعالى:
    {لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَ‌دَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [الرعد].

    فنجد المعقبات مهمّتهم تقتصر على الحفظ من بين يديه ومن خلفه، وأما عن اليمين والشمال فيوجد ملكان يلازمان الإنسان بشكلٍ مُستمرٍ وهم لا يفرّطون نظراً لأنّ مهمتهم كتابة الأعمال ثم التُّوفي وهم لا يفرّطون حتى بعد التُّوفي إذا كان من أصحاب الجحيم، وهم أنفسهم السائق والشهيد حتى تنتهي مهمتهم من بعد صدور حكم محكمة العدل الإلهية وبعد الاعتراف من قِبَلِ الإنسان بجميع أعماله بعد أن تشهد عليه يديه وجلده ورجليه ثم يصدر الحكم ومن ثم يصدر الأمر إلى (رقيب) و(عتيد) ما جاء في قوله تعالى:
    {أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    وأما البرهان أنهما اثنان وليسا واحداً يا حبيب اللبيب فهي:
    أولاً - ماجاء في قوله تعالى: {إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:١٧]، وهذه الآية واضحة وجليّة إن كنت ذا لسانٍ عربيٍّ مُبينٍ تخبرك بأنهم ملكان اثنان لذلك قال: {الْمُتَلَقِّيَانِ}.
    . ومن ثم وضحت لك بأنّ أحدهما عن يمين الإنسان والآخر عن شماله لذلك قال: {عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ}.
    . ومن ثم وضحت لك مهمتهم وأسماءهم: {مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾} [ق].
    . ومن ثم بيّن الله لنا بأنّ الإنسان سوف ينكر جميع ما كتبه عليه (عتيد) من السوء: {مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ} [النحل:28].
    . ومن ثم بيّن الله لنا جواب الملك (عتيد) ورد الاحتكام إلى الله: {بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} [النحل:28]، فأصبح الملك (عتيد) والإنسان خصمين مختلفين لذلك جاء يسوق الإنسان إلى محكمة العدل الإلهية للفصل بينهما بالحقّ وأن الملك (عتيد) لم يفترِ على الإنسان شيئاً، وأما الملك (رقيب) فقد جاء شاهداً بالحقّ نظراً لأنه كان حاضراً لديهم ولذلك أدلى بشهادته لعتيد بالحقّ وقال: {هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيد} [ق:23]، حقاً بلا شك أو ريب.

    ومن ثم تجد الأمر يصدر كذلك بالمثنى:
    {أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظيم [ق].

    إذاً جميع آيات القرآن تحكي عن ملكين اثنين يا حبيب اللبيب، فكن لبيباً واللبيب من الإشارة يفهم فما بالك بتلك الآيات التي وضحتها لك وفصّلتها تفصيلاً وليس تفصيلاً من رأسي كما تعمل أنت؛ بل من الكتاب الذي فصّل الله فيه كُل شيء تفصيلاً، فلا تكن من الممترين إنّي لك لمن الناصحين، فبأيّ حديثٍ بعده تؤمنون؟ وذلك لأنّ ناصر محمد اليماني لا يأتيكم بالسلطان من خارج القرآن فإن كذّبتموني فقد كذّبتم كلام ربّي وربّكم الله ربّ العالمين.

    ولا تجعل القرآن معدوم الفهم وله أسرار لا يفقهها أحدٌ فتصف الله بأنه أنزل القرآن عبثاً ولن يفهمه أحد، فاتَّقِ الله؛ بل هو كتابٌ مبينٌ ليدّبروا آياته فيتذكر أولو الألباب، فلا تضيّع وقتي يا رجل ولسوف أترك الحكم بيني وبينك لأولي الألباب هل يقول الحقّ ناصر محمد اليماني بعلمٍ وهُدىً من الكتاب المنير؟ وإن كانوا على شاكلتك فاترك لهم المجال فليحاوروني فيثبتوا ضلالتي إن كانوا صادقين، ورفعت الأقلام وجفت الصُحف.

    المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..




  7. افتراضي ای حبیب البیب،چرا بعد از آن که حق برایت روشن شد؛ روی باطل اصرار می‌کنی؟ ؟

    - 7 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    04 - 01 - 1429 هـ
    12 - 01 - 2008 مـ
    10:28 مـساءً
    ــــــــــــــــ


    حسبي الله ونعم الوكيل ای حبيب الحبيب..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، ثمّ أمّا بعد

    حبیب الحبیب؛ آیا تنها به دنبال حق بوده و جز حق نمی‌خواهی؟ پس با تأویلی که حق نیست و با برهان علمی از آیات محکم کتاب منیر قرآن عظیم همراه نیست؛ به خداوند چیزی نسبت مده.اما آنچه که به زعم تو برهان تو از قرآن است و در این فرموده خداوند تعالی آمده که :
    {إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ} صدق الله العظيم [الطارق:٤].
    به تو پاسخ داده و می‌گویم: در این آیات خوب تدبر کن؛ خواهی دید بعد از قسم؛ تهدید ووعده آمده است؛ برای همین بعد از تذکر و یادآوری از "طائر" انسان کافر سخن گفته می‌شود که ؛ بر گردن اوست. این ملک عتید است که نویسنده اعمال بد انسان است؛ وانسان کافر در روزی که رازها و باطن افراد آشکار می‌شوند آرزو می‌کند کاش بین او و اعمالش فاصله‌ای بسیارزیادی بود. ما -قومی را- عذاب نمی‌کنیم مگر رسولی برای‌شان بفرستیم؛ برای همین رسولان الهی به مردمان‌شان که به آنها خشم می‌گرفتند و مشکلات‌شان را به آنها نسبت می‌داند(مترجم: تطیروا بهم یعنی رسولان را به فال بد گرفته وعامل نزول عذاب می‌دانستند نه اعمال خودشان)؛ می‌گفتند:
    {قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ} صدق الله العظيم [يس:19]
    در این آیه انسانی مورد خطاب قرار می‌گیرد که نسبت به حق کافر بوده و با اعمال بد خود مفسد فی الأرض است وبر اساس کتاب خداوند؛ ملک "عتید" مأمور حراست اوست؛ برای همین ؛ آیه تنها از عتید که نویسنده اعمال بد انسان کافر و منکر رستاخیز و منکر روز حساب است صحبت می‌کند. لذا این آیات در نهایت وضوح و به روشنی تمام از انسانی سخن می‌گوید که حق را انکار می‌کند. پس در این آیات خوب تدبر کن؛ درمی‌یابی که انسان کافر و منکر روز حساب مورد خطاب خداوند است که بدون اینکه اهمیتی بدهد مرتکب اعمال بد و سوء می‌گردد. برای همین هم خداوند قسم می‌خورد:
    {وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾ إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ ﴿٤﴾ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿٦﴾ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿٨﴾ يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿٩﴾ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿١٠﴾ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿١١﴾ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿١٢﴾ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾ إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿١٥﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [الطارق].
    لذا جناب حبیب؛ آیات خطاب به انسان کافر است و به او یادآوری می‌شود؛ آنچه که به عنوان بد اقبالی(نزول عذاب) می‌داند؛ ملک عتید است که همراه آنان بوده و اعمال بدی که خودشان مرتکب شده‌اند را به حق ثبت می‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا} صدق الله العظيم [الإسراء:١٣].
    پس در این آیات از ملک "رقیب" و اعمال نیک و بشهت صحبتی در میان نیست و برای همین هم می‌بینی آیه تنها از ملک عتید صحبت می‌کند و حرفی از ملک رقیب که کاتب اعمال خیر و نیکی است که به بهشت می‌انجامد در میان نیست. بازهم تکرار می‌کنم در این آیات انسان کافر به صورت عام به خاطر کفر و اعمال سوء و کیدشان بر ضد حق مورد خطاب قرار می‌گیرند. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:

    {إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿١٥﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [الطارق].
    و به همین دلیل مخاطب مشخص شده و مورد خطاب این آیات فرد کافر است که مورد تهدید قرار گرفته و وعده به او داده می‌شود و برای همین هم آیه از ملک عتید سخن می‌گوید و به عنوان " طائرهم في عنقهم" از او یاد می‌شود . این ملک عتید است که خداوند قسم می‌خورد که مأموریت و تکلیف او برای نوشتن اعمال سوء وکفر و مکر به ناحق آنان بر ضد خدا و رسولش؛ قسم حقیقت است.
    جناب حبیب به راستی که من ناصح امین تو هستم. پس آیاتی که محکم و واضح نیستند را با ظن- که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند- تفسیر مکن. مگر نمی‌دانی ظن و گمان چیست؟ از روی ظن تفسیر کردن یعنی آیه غیر محکم را بگیرید و آن را به تنهایی تفسیر کنید و بخواهید به نتیجه برسید. در این صورت نتیجه‌ای که به آن می‌رسید گمراهانه است وحاصل این می‌شود که ظاهر آن آیه غیر محکم با آیات محکم و بینه و واضح قرآن عظیم متناقض می‌شود. بعد آیاتی را در قرآن پیدا خواهید کرد که از آیات محکمند ودرآنها هم از مردمان مؤمن وهم از مردمان کافروهم از اعمال خیر و هم از اعمال شرّ سخن گفته می‌شود و برای همین از هردو ملک یعنی رقیب و عتید سخن به میان می‌آید. در فرموده خداوند تعالی خوب تدبر کن:
    {كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾ إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿١٣﴾ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿١٤﴾ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿١٥﴾ وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [الإنفطار].
    گمان می‌کنم تو به دنبال تأویل قرآنی، ولی قلبت از حق منحرف است و برای همین به دنیال آیات متشابهی می‌وری که تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم نمی‌دانند واز آیات محکم، واضح و بینه تبعیت نکرده و آنها را پشت سر انداخته و به دنبال آیات متشابه می‌روی که ظاهر آنها با سخنانی که از روی هوی و با ظن و گمان بیان می‌کنی شباهت دارد؛ در حالی که ظن، کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. اما من آیات متشابه را انکار نمی‌کنم؛ بلکه این آیات از جانب خداوند آمده‌اند. من می‌گویم: تمام این آیات چه متشابه و چه محکم از نزد پروردگارمان آمده‌اند ولی من از آیه‌ای که ظاهرش با سخنان باطل مشابهت دارد؛ پیروی نمی‌کنم؛ بلکه بیان حق آن را برایت آورده و با قرآن و به صورت مفصل، تشریحش می‌کنم. من نظر تردیدکنندگان را در مورد وجود تناقض در قرآن رد می‌کنم؛ هیچ تناقضی در قرآن نیست. ولی آنها تأویل آیات متشابه قرآن را نمی‌دانند و ان آیات متشابه باعث گمراهی شدید آنها شده است وبر پلیدی آنها می‌افزاید و باعث بیشترشدن انحراف و گمراهی آنها از قرآن محکم و واضح و بینه‌ای می‌شود که موافق امیال وهواهای ایشان نیست .
    می‌بینم ازانصارنصیحت خواسته‌ای وازمهدی منتظرحق ناصر محمد یمانی که ناصح امین توست؛ نصیحت شخصی نخواسته‌ای. به خداوند علی العظیم قسم که من همان چیزی را که برای خودم می‌خواهم؛ برای تو هم می‌خواهم و نمی‌خواهم متشابه قرآن باعث شود گرفتار گمراهی شدید شوی. اگر از من نصیحتی می‌خواهی؛ به تو توصیه می‌کنم به آیات محکم و واضح و بینه قرآن عظیم تمسک جسته و از آنها منحرف نشوکه تنها هلاک شوندگان از آنها منحرف می‌شوند، کسانی که این آیات را پشت سر انداخته و به دنبال متشابهی که ظاهرش با آیات محکم متناقض است می‌روند. تأویل آیه متشابه؛ غیر از ظاهر آن است و تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و آن را به راسخین در علم می‌آموزد.
    قسم به خداوند علی العظیم البر الرحیم، من تو را از آنان ( راسخان ) نمی‌بینم ؛ بدان و یقین داشته باش مس شیطان رجیم به تو رسیده و می‌خواهد تو را بعد از آن که حق به تو رسید؛ از آن دورت کند و تو را از تردیدکنندگان کند. تو را وسوسه کند که تو مهدی منتظر حق هستی و با وسواس خناسانه در سینه‌ات تو را به سوی پیروی از آیات متشابه سوق دهد و اینکه تو برحقی و ناصر یمانی باطل است و تو مهدی منتظر هستی
    بدان که در عصر ظهور؛ مهدیون ناحق زیاد می‌شوند و این مکر شیاطین است تا مردم نتوانند مهدی منتظر حق که راه راست را به حق نشان می‌دهد؛ بشناسند. تنها عده کمی از آنان مثل حبیب الحبیب وارد اینترنت می‌شوند وتعداد زیادی از آنها در استان‌های مختلف ودر کشورهای عالم پراکنده‌اند. برخی از آنها به مردم خبر می‌دهند مهدی منتظر هستند و گروهی دیگر خود را به مردم معرفی نمی‌کنند و منتظرند مردم به او بگویند که مهدی منتظر است. اینها در تلاشند توجه مردم را به سوی خود جلب کنند تا شاید کسی پیدا شود و به آنها بگوید تو مهدی منتظری و باعث گمراهی بیشتر او شده و او هم عده زیادی را بدون علم و هدایت و کتاب منیر؛ گمراه کند.
    پس در مورد اینها؛به تمام مسلمانان فتوا خواهم داد تا بدانند چگونه حق را از باطل تمیز داده و بدانند کدام یک از مدعبان مهدویت؛ مهدی منتظر حق است. به تمام حق‌جویان که به دنبال آن هستند که از حق پیروی کرده و چیزی جز حق نمی‌خواهند؛ به حق فتوا می‌دهم چگونه مدعیان مهدویت را که اکثرا خودشان نمی‌دانند گرفتار مس شیطان شده‌اند را تشخیص دهند؛اکثر آنها نمی‌دانند گرفتار مس شیطان رجیم شده ومردم را از راه حق بازمی‌دارند؛ آنها تصور می‌کنند در مسیر هدایتند. اما گروهی که غرور و تعصب آنها را به گناه نکشانده باشد؛ به سراغ شیخی خواهند رفت که مردم را با قرآن علاج می‌کند تا مطمئن شوند آیا بدون اینکه خود بدانند؛شیطان رجیم آنها را وسوسه کرده و آنچه که فکر می‌کنند وحی خداوند الرحمن به قلب است؛ از سوی خداوند الرحمن نیامده است بلکه وسوسه شیطان رجیم است که می‌خواهد او را از حق بازداشته و هم او و هم مردم عالم را گمراه کند. ای حق‌جویان؛ بیایید تا به شما یاد دهم چگونه آنها را بشناسید:
    اولاً می‌بینید که آنها از آیه متشابه قرآن عظیم پیروی کرده و آیه محکم و واضح و بینه‌ای را که از آیات محکم و بینه و واضح هستند رها می‌کنند؛ آیاتی که به علت وضوح وروشنی ظاهر و باطن‌شان یکی است و نیازی به تفسیر ندارند.به شما بشارت می‌دهم در هر موضوعی؛ تعداد آیات محکم بیش ازآیات متشابهی است که درهمان موضوع آمده‌اند. برای‌تان مثالی می‌آورم؛ مثلاً همین موضوعی که حبیب الحبیب بر سرآن با ما مجادله می‌کند و می‌گوید یک فرشته مأمور هر انسان است نه دو فرشته و وقتی از حبیب خواستم برهان بیاورد؛ دلیلی را ارائه می‌دهد که حاصل وسوسه شیطان است و این فرموده خداوند تعالی را برای من می‌آورد:
    {إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ} صدق الله العظيم،
    ولی تأویل حق آن را نمی‌داند؛ با اینکه آن شبیه وسوسه شیطان رجیم بر ضد آیات محکم و واضح و بینه خداوند است و به موضوع گفتگو ربط دارد. اما من این ایه را انکار نمی‌کنم؛ بلکه بیان حق و تفسیر بهتر آن را برای‌تان می‌آورم. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بالحقّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣].
    آیات محکمی را برای‌تان می‌آورم که تأکید می‌کنند آنها دو فرشته هستند نه یکی. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [ق]
    این از آیات محکم و واضح و روشن است که نشان می‌دهد آنها دو فرشته هستند. این ایه حاوی برهان‌هایی است که نشان می‌دهد آنها دو فرشته هستند و تمام این برهان‌ها در همین آیه آمده‌اند که به شرح زیر است:
    ۱-{ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ }: این بدون شک و تردید به دو نفر(مثنی) اشاره دارد و واضح و محکم است.
    ۲-{ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ }: چگونه ممکن است یک فرشته باشد و در سمت راست و چپ قرار گیرد؟ آیه تأکید بیشتری دارد که آنها دو فرشته هستند نه یکی.
    ۳-{ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ }: این آیه تأکید دارد آنها دونفر هستند. نام یکی "رقیب" و دیگری "عتید" است ویکی سخنان و اعمال نیک را می‌نویسد و دیگر سخنان و اعمال سوء را.
    ۴-{ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ }: باز تأکید دارد فرشته‌های مأمور دو فرشته هستند که یکی(سائق) انسان را -در روز قیامت- به جلو می‌راند و دیگری شاهد است.
    ۵-{ أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ }: اینجا هم می‌بینیم که خطاب به دونفر(مثنی) است نه یک نفر و تأکید می‌کند فرشتگان مأمور انسان دو نفر هستند نه یک نفر یا سه نفر.
    ۶-{فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ }: این آیه هم تأکید دارد دو فرشته مکلف انسان هستند نه آن چنان که حبیب می‌گوید یکی و نه آن چنان که علم الجهاد می‌گوید سه فرشته.
    و تمام این برهان‌ها را تنها از یک سوره استنباط کردیم که سوره "ق" است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بالحقّ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ ﴿٢٠﴾ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿٢١﴾ لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴿٢٢﴾ وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾ وَأُزْلِفَتِ الجنّة لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ ﴿٣١﴾ هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿٣٢﴾ مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ ﴿٣٣﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [ق].
    حال به سراغ برهانهای سوره‌ای دیگر می‌رویم.که این فرموده خداوند تعالی است:

    {وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [الإنفطار]
    این آیه در رد یکی بودن فرشته موکل است ؛ بیش از یک فرشته موکل انسان هستند؛ و همان طور که قبل از این از آیات سوره [ق] برهان آوردیم؛آنها دو فرشته‌اند.
    و برهان دیگر:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يفرّطون} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١]،
    در این آیه محکم روشن می‌شود فرشتگانی که اعمال انسان را حفظ می‌کنند؛ همان رسولان مرگ هستند. خداوند آنها را می‌فرستد تا از اول عمر تا زمان مرگ؛ مکلف و مأمور فرد باشند و در زمان مرگ جان او را می‌گیرند و سپس روشن می‌فرماید که آنها از او جدا نشده و تکلیف خود را ادامه می‌دهند تا انسان را به آتش جهنم بیندازند و یا او را تا بهشت همراهی کنند. اما شما آیه دیگری پیدا می‌کنید که ظاهر آن با عقیده‌ی باطل شباهت دارد که وجود دو فرشته مرگ را نفی می‌کند و شما به اتکای آن فرشته مرگ را یک فرشته می‌دانید. برای مثال این فرموده خداوند تعالی:
    {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ} صدق الله العظيم [السجدة:١١]،
    ولی اگر به آیات محکم رجوع کنید؛ می‌بینید فرشتگان مرگ بیش از یکی هستند؛ پس مقصود خداوند تعالی از این فرموده چیست: {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ} صدق الله العظيم [السجدة:١١]؟
    اگر به آیات محکم بازگردید؛ خواهید دید جان انسان را یک فرشته مرگ می‌گیرد. یعنی فرشته مرگ انسان کافر بعد از مرگ یک فرشته است؛ برای همین هم ملک عتید انسان کافری را که با او خصومت می‌ورزد به جلو می‌راند و ملک رقیب او را -ملک عتید- همراهی می‌کند ولی مصدر امر نیست و ملک عتید مأمور کار است. ولی اگر انسان صالح باشد؛ مصدر امر ملک رقیب است وملک عتید کاره‌ای نیست و هردو باهم انسان صالح را به سوی بهشت می‌برند تا ملک رقیب جایگاه انسان صالح را در بهشت به او نشان دهد.
    هرکس ظاهر این آیه را بگیرد؛ از آیات محکمی گمراه می‌شود که فتوا می‌دهند هر انسانی فرشته‌ای دارد که مأمور مرگ اوست و فرشته‌ی دیگر در این امر به او کمک می‌کند. اگر متوفی از اهالی آتش باشد؛ ملک عتید جان او را می‌گیرد و رهبری کار با اوست وملک رقیب به او کمک می کند و مصدر امر ملک عتید است و همان طور که پیشتر به تفصیل از کتاب مبین برای شما توضیح دادیم؛ ملک رقیب به عنوان شاهد او را همراهی می‌کند.
    جناب حبیب می‌بینم با این آیه از فرموده‌های خداوند تعالی هم برای ما حجت می‌آوری:
    {وَتَرَىٰ كُلَّ أمّة جَاثِيَةً كُلُّ أمّة تُدْعَىٰ إِلَىٰ كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٨﴾ هَٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [الجاثية].
    در پاسخت می‌گوییم: در اینجا کافرانی مورد خطاب هستند که اهل اعمال سوء و ناشایست بودند و ملک عتید مکلف به ثبت اعمال بد آنها بوده است. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:

    {هَٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم
    و مقصود کتابی است که به حق از اعمال بد آنها صحبت می‌کند و آنها با این گفته آن را منکر می‌شوند: "ما كنا نعمل من سوء"،" ما کار بدی انجام نمی‌دادیم" این کتاب ملک عتید است. تو را چه می‌شود که سخن صواب کتاب را درک نمی‌کنی و می‌خواهی با تأویل خود قرآن را متناقض کنی؟ آیا می‌خواهی مسلمانان نسبت به قرآن کافر شده و در ان شک کنند؟ این خواسته شیطانی است که در سینه‌ات تو را وسوسه می‌کند؛ پس پیرو او مباش و از من تبعیت کن تا تو را به صراط مستقیم هدایت کنم. از شیطانی که درنفست است برحذر باش. اگر به وسوسه‌های ناحق خود ادامه دهد؛ دعا خواهم کرد تا خداوند جسد وروح حبیب الحبیب را بدل به آتش و آتش‌گاه عظیم شیطان رجیم نماید؛ شیطانی که می‌داند من به حق سخن می‌گویم و حق را می خواهم در حالی که او به دنبال باطل است و سپس از خدا می‌خواهم عذاب و سختی خود را بر حبیب الحبیب سرد کرده و او را در سلامت نگاه دارد.
    ای شیطانی که حبیب الحبیب را وسوسه می‌کنی؛ اگر مرا به تحدی بکشی؛ به خداوند علی العظیم قسم می‌خورم که به اذن خدا حبیب را مانند منزلی از منازل جهنم برایت قرار خواهم داد؛ پس دست از وسوسه ناحق او بردار؛ من به تو هشدار می‌دهم. و اگر حبیب از کسانی باشد که تصورشان بر این است که درست عمل می‌کنند؛ ولی تلاش‌شان در دنیا به هدر می‌رود؛ صدمه‌ای نخواهد دید. اما اگر از شیاطین بشر باشد؛ هردو شما به حول و قوت الهی عذاب خواهید شد. من خودم شما را اذیت نمی‌کنم؛ بلکه با یقین دعا می‌کنم و خداوند عزیز مقتدر در برابر آنها مرا یاری می کند؛ آنها خود می‌دانند که از مکر خداوند در امان نیستند و خدا بر هر کاری تواناست. ایا متوجه موضوع شدی یا باز می‌خواهی با تشکیک در ذکر-قرآن عظیم- مهدی منتظر را به چالش بکشی؟ قبل ازاین که دعا کنم؛ به حبیب الحبیب نصیحتی خواهم کرد. اگر می‌تواند پنهانی نزد شیخی برود که با قرآن مردم را معالجه می‌کند و ازاو بخواهد به اندازه یک ساعت کامل آیاتی از ذکر الحکیم را بر او بخواند که شیاطین را می‌سوزانند تا اگربه دنیال حق است؛ حق برایش روشن گردد و سپس بیاید و به حق شهادت دهد و غرور و تعصب او را به گناه نکشاند که در این صورت به فوز عظیمی دست خواهد یافت و خداوند او را به راه راست هدایت خواهد کرد و از نزد خود در دنیا و آخرت عزتی بزرگ عطا خواهد کرد؛ واگر غرور و تعصب او را به گناه بکشاند؛ جهنم نصیب اوست که عاقبت بسیار بدی است.
    چقدر درمورد رقیب و عتید برایت برهان علمی آوردیم ولی انگارهیچ چیزی برایت گفته نشده و برهان‌های محکم قر آن را رها کرده و بر متشابهات قرآن تکیه کرده و برحسب تأویلت قرآن تناقض دارد. علت این است که تو به ایات متشابه تمسک جسته و آیات محکمی را که با آنها با تو مجادله می‌کنم رها می‌کنی. تو به ایات محکم قرآن ایراد نمی‌گیری؛بلکه آنها را پشت سرمی‌اندازی انگار که ذکری از انها در میان نیست وراهت را گرفته و می‌روی و با آیات متشابه قرآن می‌آیی تا ضد آیات محکمی باشد که با آنها با تو مجادله می‌کنم. اما من مانند او نیستم. بلکه‌ ایات محکم را می‌آورم و سپس تأویل آیات متشابه قرآن را برایت آورده و به تفصیل آن را برایت روشن می‌کنم. من دروغ وجود تناقض در قرآن را که مکر شیطاین جن و انس است؛ رد می‌کنم. و اما تو حبیب الحبیب! به نصیحت من گوش کن؛ آیا نمی‌بینی بسیاری از موارد وقتی آیات قرآن را می‌شنوی؛ سینه‌ات تنگ می‌شود حبیب الحبیب؟
    از خدا می‌خواهم اگر به دنبال حق هستی؛ خداوند تو را به راه راست هدایت کند.
    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 3861 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..



    - 7 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    04 - 01 - 1429 هـ
    12 - 01 - 2008 مـ
    10:28 مـساءً
    ــــــــــــــــ


    حسبي الله ونعم الوكيل يا حبيب الحبيب..


    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، ثمّ أمّا بعد..
    يا حبيب الحبيب هل تريد الحقّ ولا غير الحقّ؟ فلا تقُل على الله بالتّأويل غير الحقّ بعلمٍ وسلطانٍ من محكم الكتاب المنير القرآن العظيم، وأمّا ما تزعم أنّه بُرهان لك من القرآن في قوله تعالى:
    {إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ} صدق الله العظيم [الطارق:٤].

    فأردّ عليك فأقول: تدبّر الآيات جيداً تجد فيها التهديد والوعيد من بعد القسم، لذلك ذكر طائر الإنسان الكافر في عنقه من بعد التذكير وهو الملك (عتيد) كاتب السيئات التي سوف يتمنّى الكافر يوم تُبلى السرائر فيَوَدّ الكافر بأنّ لو كان بينه وبين ما عمله من السوء أمداً بعيداً،
    {
    وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾} [الإسراء]؛ لذلك تجد رسُل الله يقولون لقومهم الذين تطيّروا بهم: {قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ} صدق الله العظيم [يس:19].

    وهذه الآية تُخاطب الإنسان الكافر بالحقّ والمفسد في الأرض بأعمال السوء والموكل بحفظه (عتيد) في الكتاب، لذلك تجد الآية تتكلم عن (عتيد) فقط كاتب السوء للإنسان الكافر المنكر للبعث والحساب، لذلك تجد الآيات واضحة وجليّة تتكلم عن الإنسان المُنكر للحقّ، فتدبر الآيات جيداً تجدها تخاطب الإنسان الكافر المُنكر للحساب لذلك تجده يعمل السوء وهو غير مُبالٍ، ولذلك أقسم الله:
    {وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾ إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ ﴿٤﴾ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿٦﴾ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿٨﴾ يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿٩﴾ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿١٠﴾ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿١١﴾ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿١٢﴾ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾ إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿١٥﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [الطارق].

    إذاً يا حبيب إن الآيات تُخاطب النّاس الكفار فيذكرهم بطائرهم الملك (عتيد) كاتب السوء بالحقّ. تصديقاً لقوله تعالى:
    {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا} صدق الله العظيم [الإسراء:١٣].

    إذاً هذه الآيات لا تتكلم عن الملك (رقيب) والحسنات والجنان لذلك تجد الآية ذكرت الملك (عتيد) وحده دون ذكر الملك (رقيب) كاتب الحسنات التي تؤدي إلى الجنان، وأكرر فأقول إنّ الآيات تخاطب الإنسان الكافر بشكل عام بكفرهم وسوئِهم وكيدهم ضدّ الحقّ، لذلك قال تعالى:
    {إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿١٥﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [الطارق].

    ولهذا السبب تمّ تخصيص المخاطب وهو مخاطبة الكفار والتهديد والوعيد لذلك تجد الآية تتكلم عن الملك (عتيد) طائرهم في عنقهم وهو الملك (عتيد) الذي أقسم الله على حقيقة تكليفه لكتابة السوء والكفر والمكر بغير الحقّ ضدّ الله ورسله.

    ويا حبيب، إني لك ناصحٌ أمينٌ أن لا تفسِّر الآيات الغير المحكمة الواضحة بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، أم إنك لا تعلم ما هو الظنّ؟ وهو أن تقرأ الآية الغير محكمة فتفسرها لوحدها وتريد أن تخرج بنتيجةٍ فلن تخرج إلا بنتيجةٍ ضالةٍ فيُناقض ظاهرها الآيات المحكمات الواضحات البيّنات في القرآن العظيم. وسوف تجد من الآيات المحكمات والتي تكلمت عن النّاس المؤمنين والكفار معاً فذكرت أعمال الخير والشر لذلك تجدها تكلمت عن الملكين (رقيب) و(عتيد). فتدبر جيداً قول الله تعالى:
    {كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾ إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿١٣﴾ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿١٤﴾ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿١٥﴾ وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [الإنفطار].

    وأظنّك تبتغي تأويل القرآن ولكن في قلبك زيغٌ عن الحقّ لذلك تجد نفسك تتبع المتشابه والذي لا يعلم بتأويله إلا الله والراسخون في العلم وتترك الآيات المحكمات الواضحات البيّنات فلا تتّبعها وتنبذها وراء ظهرك وتتّبع ما تشابه في ظاهره مع ما تنطق به عن الهوى بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، ولكنّي لا أنكر المتشابه بل إنّه من عند الله فأقول: كُلٌّ من عند ربنا المتشابه والمحكم ولكنّي لا أتّبع المتشابه مع قول الباطل في ظاهره؛ بل آتيك بالبيان الحقّ له وأفصّله من القرآن تفصيلاً، وأنفي تناقض القرآن في نظر الممترين فإنه لا يناقض بعضه بعضاً، ولكنهم لا يعلمون بتأويل المتشابه في القرآن فأضلَّهم المتشابهُ ضلالاً بعيداً فزادهم رجساً إلى رجسهم و ضلالاً إلى زيغهم عن القرآن المحكم الواضح والبيِّن والذي لا يُوافق هواهم.

    وإني أراك طلبت النصيحة من الإخوان ولم تطلب النصيحة شخصياً من المهديّ المنتظَر الحقّ ناصر محمد اليماني وهو لك ناصحٌ أمينٌ، وأقسم بالله العليّ العظيم أني أحبّ لك ما أحبّه لنفسي ولا أريد أن يضلّك المتشابه من القرآن ضلالاً بعيداً وإذا أردت نصيحتي فاستمسك بالآيات المحكمات الواضحات البيّنات في القرآن العظيم فلا يزيغ عنهنّ إلا هالكٌ في قلبه زيغُ فينبذهن وراء ظهره فيتبع المتشابه والذي يناقض المحكم في ظاهره، وللآية المتشابهة تأويل غير ظاهرها ولا يعلم بتأويلها إلا الله ويعلِّمه للراسخين في العلم.

    وأقسم بالله العليّ العظيم البر الرحيم أني لا أراك منهم يا حبيب الحبيب، وأعلم علم اليقين بأنّ لديك مسُّ شيطانٍ رجيمٍ يريد أن يضلّك عن الحقّ بعد إذ جاءك ويجعلك من الممترين ويوسوسُ لك بأنّك أنت المهديّ المنتظَر الحقّ ويجعلك تتّبع الآيات المتشابهة مع وسواسهِ الخنّاس في صدرك وأنّك على الحقّ وناصر اليماني على الباطل وأنك أنت المهديّ المنتظَر.

    وأعلم بأنّ في عصر الظهور يكثر المهديّون بغير الحقّ وذلك مكرٌ من الشياطين حتى لا يتبيّن للناس المهديّ المنتظَر الحقّ والذي يهدي بالحقّ إلى صراطٍ مستقيمٍ، ولم يدخل منهم الإنترنت العالمية إلا قليلٌ كمثل حبيب الحبيب وغيره كثيرين يوجدون في كُلّ محافظة في دول العالمين، وبعضهم ينبِّئ النّاس بأنّه المهديّ المنتظَر وآخرون لا يكشفون للنّاس ما بأنفسهم وينتظرون النّاس أن يقولوا له إنك أنت المهديّ المنتظَر، وهؤلاء يحاولون لفت النظر إليهم لعلّ بعض النّاس يقول لهم إنّك أنت المهديّ فيزداد ضلالاً إلى ضلاله ويضلّ كثيراً بغير علمٍ ولا هُدًى ولا كتابٍ منير.

    ولسوف أفتي جميع المسلمين في أمرهم وكيف لهم أن يميّزوا بين الحقّ والباطل فيعلمون أيَّ المُدّعين هو المهديّ المنتظَر الحقّ، فإلى جميع الباحثين عن الحقيقة الفتوى بالحقّ لمن يريد أن يتبع الحقّ ولا غير الحقّ فيستطيعون أن يعلموا المهديين الذين وسوست لهم الشياطين وأكثرهم لا يعلمون بأنه يوسوس له شيطانٌ رجيمٌ فهم يصدّونهم عن السبيل الحقّ ويحسبون أنهم مهتدون، ولكن الذي لا تأخذه العزّة بالإثم منهم فسوف ينطلق إلى شيخٍ يعالج بالقرآن ليتأكد هل يوسوس له شيطانٌ رجيمٌ وهو لا يعلم ويظنّ ذلك وحياً من الرحمن إلى القلب ولم يوحِ له الرحمن شيئاً؛ بل وسوسة شيطانٍ رجيمٍ يريد أن يصدّه عن الحقّ فيضلّه ويضلّ به العالمين، فتعالوا لأعلمكم يا معشر الباحثين عن الحقيقة كيف تعلمونهم فتعرفونهم وهو بما يلي:

    أولاً سوف تجدونهم يتّبعون المتشابه في القرآن العظيم ويذرون المحكم والواضح والبيّن من الآيات المحكمات الواضحات البيّنات والتي لا تحتاج لمفسِّر يفسِّرهنّ نظراً لوضوحهنّ باطناً وظاهراً، وأبشِّركم بأنّ الآيات المحكمات في كلّ موضوعٍ تجدونهنّ أكثر من الآيات المتشابهة في نفس الموضوع، ولسوف أضرب لكم على ذلك مثلاً كمثل ما يجادلني فيه حبيب الحبيب في أنه مكلف مع الإنسان ملكٌ واحدٌ وليس ملكان ومن ثم يأتي بسلطان كما وسوس له الشيطان حين طلبت من حبيب البرهان فجاءني بقوله تعالى: {إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ} صدق الله العظيم، ولكنه لا يعلم تأويلها الحقّ مع أنها تتشابه مع ما وسوس له به الشيطان الرجيم ضدّ آيات الله المحكمات الواضحات البيّنات وكذلك لها علاقة بموضوع الحوار ولكنّي لا أنكرها بل أتيتكم ببيانها بالحقّ وأحسن تفسيراً. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بالحقّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٣٣].

    ومن ثم آتيكم بالآيات المحكمات اللاتي تؤكد أنهم ملكان اثنان وليس ملكاً واحداً، وقال الله تعالى:
    {إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [ق]، وهذه من الآيات المحكمات الواضحات البيّنات أنهما ملكان اثنان وتقدم الآية عدة براهين أنهما اثنان والبراهين في نفس آية واحدة وهي:

    1 - { يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ }: فهذا لفظ مُثنى بلا شك أو ريب واضح ومحكم.
    2 - { عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ }: فكيف يكون واحدٌ عن اليمين وعن الشمال؟ فازدادت الآية تأكيداً على أنهما اثنان وليسا واحداً.
    3 - { مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ }: وهذه الآية تؤكد أنهم اثنان أحدهما اسمه (رقيب) والآخر (عتيد)، أحدهما يكتب القول والعمل الحسن والآخر يكتب القول والعمل السيئ.
    4 - { وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ }: كذلك تؤكد أن المكَلَفَين ملكان اثنان أحدهما سائق والآخر شهيد.
    5 - { أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ }: كذلك نجد القول يخُاطب المُثنى وليس المفرد وتُؤكد أنّ المكلفين ملكان اثنان وليسا واحداً ولا ثلاثة.
    6 - { فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ }: وكذلك تؤكد هذه الآية أن المكلفين اثنان وليسا واحداً كما يقول حبيب، ولا أكثر من اثنين كما يقول علم الجهاد.

    وجميع تلك البراهين لهذا الموضوع استنبطناها ليس إلا من سورةٍ واحدةٍ من سورة [ق]، وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بالحقّ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ ﴿٢٠﴾ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿٢١﴾ لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴿٢٢﴾ وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جهنّم كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَٰكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿٣٠﴾ وَأُزْلِفَتِ الجنّة لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ ﴿٣١﴾ هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿٣٢﴾ مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ ﴿٣٣﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [ق].

    من ثم ننتقل إلى البرهان في سورةٍ أخرى وهو قوله تعالى:
    {وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [الإنفطار]، وهذه الآية تنفي بأنّ الموكل ملَكٌ واحدٌ بل أكثر من واحدٍ وهم اثنان كما سبق البرهان على ذلك من آيات سورة [ق].

    وإلى برهانٍ آخر:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يفرّطون} صدق الله العظيم [الأنعام:٦١]، وهذه آية محكمة تُبيِّن بأنّ الحفظة للأعمال هم أنفسهم رُسل الموت وأنّ الله أرسلهم ليكونوا مكلفين مع الإنسان من البداية حتى إذا جاءه قدر الموت ومن ثم يتوفونه ثم تبيّن أنهم لا يفرّطون بل يستمر التكليف حتى يُلقيا به في نار جهنّم أو يرافقونه إلى الجنّة. ولكنكم سوف تجدون آيةً أخرى متشابهة مع الباطل في ظاهرها فتجدون ظاهرها ينفي ملائكة الموت فتجعلهم ملكاً واحداً كمثال قول الله تعالى: {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ} صدق الله العظيم [السجدة:١١]، ولكن إذا رجعت إلى المحكم سوف تجد أنّ ملائكة الموت أكثر من واحدٍ فإذاً ما المقصود بقوله تعالى: {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ}؟ فإذا رجعتم إلى المحكم فسوف تجدون بأنّ لكل إنسان ملكُ موتٍ، ومعنى ملك الموت أي القائد للإنسان الكافر من بعد الموت، لذلك تجدون الملك (عتيد) يسوق خصمه الإنسان الكافر سوقاً والملك (رقيب) يرافق الملك (عتيد) ولكن ليس له من الإمارة شيئاً بل بإمارة الملك (عتيد)، وأما إذا كان صالحاً فيكون بإمارة الملك (رقيب) وليس للملك (عتيد) من الإمارة بشيء، فيقومون جميعاً بمرافقة الإنسان الصالح إلى الجنّة ليريه الملك (رقيب) مقعده في الجنّة.

    ومن استمسك بهذه الآية في ظاهرها فسوف تضله عن الآيات المحكمات والتي تفتيه بأنّ لكلّ إنسانٍ ملك موتٍ يتوفاه ويساعده الملك الآخر في التّوفي فإذا كان المتوفى من أصحاب النّار فيتوفاه الملك (عتيد) ويتولى القيادة ويقوم الملك (رقيب) بالمساعدة والإمارة للملك (عتيد)، وكذلك يأتي معه شهيدٌ كما سبق تفصيل ذلك من الكتاب المُبين.

    ويا حبيب إني أراك تحاج بهذه الآية أيضاً في قوله تعالى:
    {وَتَرَىٰ كُلَّ أمّة جَاثِيَةً كُلُّ أمّة تُدْعَىٰ إِلَىٰ كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٨﴾ هَٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [الجاثية].

    ومن ثمّ نردّ عليكم فنقول: إنها تخاطب الكفار أصحاب السوء والمكلف بكتابة سوءهم الملك (عتيد) لذلك قال تعالى:
    {هَٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩﴾}
    صدق الله العظيم، ويقصد الكتاب الذي ينطق بالسيئات بالحقّ وهم له منكرون بقولهم "ما كنا نعمل من سوء"، وذلك كتاب الملك (عتيد)، فما خطبك لا تفقه القول الصواب من الكتاب وتريد أن تجعل القرآن متناقضاً حسب تأويلك يا حبيب؟ فهل تريد أن يكفر المسلمون بالقرآن فتُشكِّكهم فذلك ما يبغيه الشيطان الذي يوسوس لك في صدرك فلا تتّبعه واتّبعني أهدِك إلى صراط مُستقيم، واحذّر الشيطان الذي في نفسك وإن استمر في الوسوسة لك بغير الحقّ فسوف أدعو الله أن يجعل جسد وروح حبيب الحبيب ناراً وسعيراً كبيراً على الشيطان الرجيم الذي يعلم أنّي أنطق بالحقّ وأريد الحقّ وهو يريد الباطل ومن ثم أدعو ربّي أن يجعل بأسه على حبيب الحبيب برداً وسلاماً.

    فإن تحدّيتني يا أيها الشيطان الذي يوسوس لحبيب الحبيب فأقسم بالله العلي العظيم لأجعلنّ - بإذن الله - عليك حبيب كنزل من جهنّم، فكفّ عن الوسوسة له بغير الحقّ إنّي أحذّرك ولن أصيب حبيب الحبيب بسوءٍ إذا كان من الذين ضلّ سعيهم في الحياة الدنيا وهم يحسبون أنهم يحسنون صُنعاً، أما إذا كان من شياطين البشر فسوف يتعذب الاثنان بحول الله وقوته، ولن أؤذيهم بذاتي بل أؤذيهم بالدعاء باليقين فينصرني الله عليهم العزيز المقتدر فهم يعلمون أنهم لا يأمنون مكره وأنّ الله على كلّ شيء قدير. فهل فهمت الخبر أم تتحدى المهديّ المنتظَر وتريد أن تشكك في الذكر؟ وقبل أن أدعو سوف أوجه للأخ حبيب الحبيب نصيحة يستطيع أن يفعلها بشكل سري وهو أن يذهب إلى شيخ يعالج بالقرآن فيطلب منه أن يتلو عليه قدر ساعةٍ كاملةٍ من آيات الذكر الحكيم التي تحرق الشياطين حتى يتبيّن له الحقّ إن كان يريد الحقّ ومن ثم يأتي يشهد بالحقّ فلا تأخذه العزّة بالإثم ومن ثم يفوز فوزاً عظيماً ويهديه الله صراطاً مستقيماً، ويؤتيه من لدنه عزّاً كبيراً في الدنيا والآخرة، وإن أخذته العزّة بالإثم فحسبه جهنّم وبئس المصير.

    فكم كررت سلطان العلم في شأن (رقيب) و(عتيد) وفصّلته تفصيلاً وكأنّي لم أقل شيئاً فينبذ السلطان من القرآن المحكم ويعمد للمتشابه فيجعل القرآن متناقضاً حسب تأويله، وذلك لأنه يستمسك بالمتشابه ويترك المحكم الذي أجادله به ولم يطعن في القرآن المحكم بل ينبذه وراء ظهره وكأنّه لم يكن شيئاً مذكوراً ويذهب ليأتي بآيات متشابهة من القرآن لكي تكون ضدّ الآيات المحكمات التي أجادله بها، ولكني لست مثله بل آتيه بالمحكم ومن ثم أبيّن له تأويل القرآن المتشابه وأفصّله له تفصيلاً وأنفي افتراء التناقض للقرآن من مكر شياطين الجنّ والإنس، فانتهِ يا حبيب الحبيب وخذ بنصيحتي، ألا ترى بأنّك كثيراً من الأحيان إذا سمعت القرآن يُتلى يضيق صدرك يا حبيب الحبيب؟ وأرجو من الله أن يهديك صراطاً مستقيماً إن كنت تريد الحقّ.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..





  8. افتراضي روایت کذبی که برخلاف تعداد کثیری از آیات محکم و ام الکتاب است...

    - 8 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    11 - 09 - 1430 هـ
    31 - 08 - 2009 مـ
    12:23 صـباحاً
    ـــــــــــــــــــــ

    روایت کذبی که برخلاف تعداد کثیری از آیات محکم و ام الکتاب است...

    اقتباس المشاركة :
    الملك سليمان وملك الموت
    السلام عليكم ورحمة الله وبركاته وصلي وبارك على سيدنا محمد صلى الله عليه وسلم وعلى كافة الصالحين..
    از یکی از مشایخ روایتی خواندم و دراینترنت هم آن را پیدا کردم که درآن از ملک سلیمان و ملک الموت سخن گفته شده است . نسبت به آن کنجکاو شده و سوالات دیگری برایم مطرح شد و روایت از این قرار است

    چیزهایی مسّخر ملک سلیمان شده بود که به کس دیگری عطا نشد؛ از ملک و قدرت و... انس و جن و باد و پرندگان و حیوانات تحت امرش بودند و أوامر او را اجرا می‌کردند. ایشان علیه السلام مجلسی داشتند که همه را در آن احضار می‌کردند و از جمله این حاضران ملک الموت عزراییل بود. او به مثابه دوست ملک سلیمان بود و مرتب به سلیمان خبر می‌داد که در آن روز جان چه کسانی را گرفته است و داستان‌شان را برای سلیمان تعریف می‌کرد. نبی سلیمان از او سؤآل کرد؛ سخت‌ترین باری که برای گرفتن جان کسی در کنارش بودی کدام بود. گفت زمانی که در صحرا روح زنی را می‌گرفتم و او زایمان کرده و کسی درکنارش نبود. صحنه طفل صغیر در وسط صحرا که می بایست روح مادرش را می گرفتم برایم حزین بود چون کس دیگری در آن صحرا نبود. ملک الموت ادامه داد که سال‌ها گذشت و من به فرمان داده شد تا جان یکی از پادشاهان را بگیرم. او در میان سپاهیانش بود. دیدم پادشاه؛ همان کودک کوچکی بود که در زمان مرگ مادرش در صحرا تنها مانده بود و خداوند عزوجل مقرر نموده بود تا زنده بماند وپادشاه شود.وقتی خداوند به ملک عزراییل فرمان داد تا جان نبی‌ خود سليمان عليه السلام را بگیرد؛ ملک الموت به مکانی رفت و ملک سلیمان را یافت که در محلی بود که مشرف بر محل کار انس و جن بود و سلیمان به عصای خود تکیه داشت. وقتی ملک الموت سراغ ملک سلیمان رفت؛ سلیمان از دیدن او درآن مکان و زمان تعجب کرد. او ملک الموت را درمجالس خود ووقتی کنارش می‌نشست می‌دید. ملک الموت دور و بر نبی الله سلیمان می‌گشت و حیا می‌کرد جلو برود تا روحش را بگیرد او نبی خدا و دوست و هم‌نشینش بود. نبی الله سلیمان احساس کرد که ملک الموت برای گرفتن روحش آمده است. پس به او گفت نزدیک شووازاجرای فرمان خدا؛ حیا مکن. ملک الموت جلو رفت و روحش را گرفت و نبی سلیمان علیه السلام وفات یافت درحالی که به عصایش تکیه داشت و انس و جن از مرگ او باخبر نشدند مگر بعد از اینکه موریانه چوب عصا را خورد و نبی علیه السلام افتاد و این موقع بود که جنیان متوجه شدند چیزی ازغیب نمی‌دانند مگر آنچه که خدا بخواهد بدانند.
    سؤال من از امام وانصار این است که آیا این روایت صحیح است یا در آن مبالغه شده؟
    و اگر به اذن خدا ملک الموت مسّخر سلیمان بود؛ این یعنی برخی از ملایکه هم مسّخر سید ما سلیمان بودند؟
    آیا آن فتنه شدیدی که سلیمان گرفتارش شد این بود؟ آن فتنه چه بود و چه مدت طول کشید؟
    وكل عام وانتم بخير والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
    انتهى الاقتباس

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
    برادرگرامی؛ سلام خدا بر شما وهمه انصار وپیشگام برگزیده و تمام مسلمانان باد. به حق برایت فتوا می‌دهم که خداوند برای این روایت برهانی نازل نفرموده است چون ملک الموتی که موکل گرفتن جان انسان‌هاست؛ یک فرشته نیست؛ بلکه فرشته مرگ موکل صالحان؛ ملک رقیب است. هر انسان صالحی یک ملک رقیب دارد که مسؤل اوست و به امر خداوند روح او را به راحتی و آسانی می‌گیرد و ملک عتید به او کمک می‌کند؛ ولی فرشته‌ای که جان صالحان را به راحتی و آسانی می‌گیرد ملک الموت رقیب است و هر انسان صالح فرشته‌ای به نام رقیب دارد که نماینده اهالی بهشت است. ولی فرشته‌ای که موکل بر کافران و مفسدان بوده و مأمور گرفتن جان آنهاست؛ ملک عتید است. هر انسان اهل آتشی ملک الموتی دارد که نامش عتید است و او نماینده آتش است ؛ این دو ملک هم چنین موظف به ثبت اعمال خیر و شرّ انسان هستند. تکلیف آنها در تمام طول حیات انسان ثبت اعمال است ودر زمان مقدر شده برای مرگ؛ گرفتن روح او با سختی و یا آسانی هم وظیفه آنان است که در زمان مقدر شده در کتاب مسطور انجام می‌شودد. آن دو بعد از مرگ انسان هم از او جدا نمی‌شوند؛ بلکه بعد از مرگ هم همراه انسان هستند تا او-انسان بدکار- را به آتش جهنم بیفکنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ (۶۱)} صدق الله العظيم [الأنعام].
    اگر فرد از اهالی آتش باشد؛ ملک عتید او را به جلو رانده و ملک رقیب به عنوان شاهد حاضر خواهد بود و در پیشگاه خداوند به حق شهادت می‌دهد که اعمال سوء ثبت شده توسط ملک عتید چیزی بیش از اعمالی که او شاهد آن بوده ؛ نیست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (16) إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17) مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (18) وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ (19) وَنُفِخَ فِى الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (20) وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21) لَقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22) وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ (23) أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26) قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (27) قَالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28) مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلامٍ لِلْعَبِيدِ (29) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلْ امْتَلأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)} صدق الله العظيم [ق].
    از خلال همین آیات است که بیان حق این فرموده خداوند تعالی را درک می‌کنیم:
    {وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ (61)} صدق الله العظيم،
    یعنی بعد از مرگ انسان؛ این دو فرشته او را ترک نمی‌کنند؛ تا فرد کافر را به عذاب شدید بیفکنند و برای همین می‌بینید که به این فرشته‌ها یعنی رقیب و عتید فرمان داده می‌شود: ،
    {أَلْقِيَا} و همین طور{فَأَلْقِيَاهُ}. پس روشن می‌شود فرشتگانی که حفظ کننده-ثبت کننده- اعمال هستند یعنی رقیب و عتید، همان فرشتگان مرگند و یکی از آنها نماینده بهشت و دیگری نماینده آتش است و بعد از مرگ هم انسان را ترک نمی‌کنند تا او را به آتش جهنم بیفکنند و تا روز رستاخیز مأموریت‌شان را ترک نمی‌کنند تا او را به عذاب شدیدی که برایش مقرر شده بیندازند. سزاوار و شایسته نیست که جان تمام انسان‌ها توسط یک فرشته‌ی مرگ گرفته شود؛ یک مخلوق نمی‌تواند به ارواح تمام انسان‌ها احاطه داشته و در آن واحد در اینجا و آنجا روح آنها را بگیرد؛ این مخالف عقل ومنطق است؛ چون این تنها خداوند یگانه است که علم و قدرتش در آن واحد دربرگیرنده همه چیز است؛ اما مخلوقین؛ خدا برای هیچ کسی دو قلب در سینه‌ نگذاشته است.
    ممکن است کسی بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید: اما خداوند تعالی می‌فرماید:
    "
    {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ} صدق الله العظيم [السجدة:11]"
    در جواب می‌گوییم ولی یک فرشته مرگ برای تمام انسان‌ها وجود ندارد؛ بلکه هر انسانی یک فرشته دارد؛ روح کافر به سختی توسط ملک عتید که مأمور خود اوست وروح انسان صالح توسط ملک رقیب که موکل آن انسان است گرفته می‌شود. فرشتگان مرگ حین گرفتن جان کافران؛ آنها را می‌زنند تا روح‌شان خارج شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ} صدق الله العظيم [الأنفال:50].
    پس برای ما روشن شد که آنها دوفرشته هستند نه بیشتر و نامشان عتید و رقیب است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (25) الَّذِى جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَفَأَلْقِيَاهُ فِى الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26)} صدق الله العظيم.
    پس برایتان روشن شد؛ این روایت باطل و دروغ است و خداوند برهانی برای آن نازل نفرموده است و این که گمان می‌کردند ملک الموت تنها یک فرشته به نام عزراییل است که جان‌ها را می‌گیرد باعث کشف شدن افترائشان شد . برای همین دروغ ناحقی را پایه ریختند و برای همین هم با قرآن اختلاف زیادی دارد.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 90284 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..



    - 8 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    11 - 09 - 1430 هـ
    31 - 08 - 2009 مـ
    12:23 صـباحاً
    ـــــــــــــــــــــ


    روايةٌ كاذبةٌ مخالفةٌ لكثير من الآيات المحكمات هُنَّ أمّ الكتاب ..

    اقتباس المشاركة :
    الملك سليمان وملك الموت
    السلام عليكم ورحمة الله وبركاته وصلي وبارك على سيدنا محمد صلى الله عليه وسلم وعلى كافة الصالحين..
    قرأت رواية عن احد المشايخ وايضا وجدتها في النت تتكلم عن الملك سليمان وملك الموت اثارت اهتمامي وفضولي باسئلة اخرى والرواية كما يلي:
    لقد سخر للنبي سليمان مالم يسخر لغيره من ملك و سلطان ولقد كانت الإنس و الجن و الريح و الطيور و الحيوانات تأتمر بأمره و تنفذه وكان مجلسه عليه السلام يحضره الجميع ومن ضمنهم ملك الموت عزرائيل وكان بمثابة الصديق للنبي سليمان و كان دائم يخبر النبي سليمان عن من أنتزع أرواحهم اليوم ويخبره قصصهم و لقد سئل نبي الله سليمان عليه السلام ملك الموت عن أصعب موقف مر عليه وهو ينزع روح إنسان فقال أصعب موقف حينما أمرت بنزع روح أمرأه في الصحراء حان أجلها ولقد كانت قد ولدت للتو ولم يكن أحد معها وهي في الصحراء فكان منظر الطفل الصغير الذي سوف أنتزع روح أمه محزناً حيث سيكون لوحده في هذه الصحراء , ويكمل ملك الموت قوله بان مرت السنين و أمر بنزع روح أحد الملوك وهو في وسط جنده و لقد كان ذلك الملك الطفل الصغير الذي توفت أمه وهو وليد وحيد في الصحراء حيث ان الله عز وجل كتب له أن يعيش و يصبح ملك . و عندما أمر الله ملك الموت بأخذ روح نبيه سليمان عليه السلام ذهب ملك الموت إلى مكان تواجد النبي سليمان حيث كان حينها واقف يشرف على الإنس و الجن وهم يعملون متكىء على عصاه فإذا بملك الموت يأتي إلى النبي سليمان حيث أستغرب عليه السلام حضور ملك الموت إلى هذا المكان وفي هذا الوقت حيث تعود على زيارته فقط في مجلسه عندما يجلس به , فلاحظ أن ملك الموت يجول ويدور حول نبي الله سليمان مستحي من أن يقدم أليه لينزع روحه وهو نبي الله وصديقه الذي يجالسه فأحس نبي الله سليمان أن ملك الموت لم يحضر ألا من اجل أن يستلم روحه فقال له أقترب و لا تستحي من أمر أمرك به الله فتقدم ملك ونزع روحه عليه السلام فمات وهو واقف متكىء على عصاه ولم يدل الإنس و الجن على موته إلا لما وقع بعد أن أكلت حشرة الخشب أطراف العصي فوقع عليه السلام وعلم حينها الجن أن ليس لهم من علم الغيب ألا ما أراد الله أن يعلموه.
    سؤالي للإمام والأنصار:
    هل الرواية صحيحة أم فيها مبالغة؟
    إذا كان ملك الموت مسخراً لسيدنا سليمان بإذن الله هل يعني بعض الملائكة مسخرين لسيدنا سليمان؟
    هل كانت فتنة سيدنا سليمان شديدة عليه؟ وماهى فتنته؟ وماهي مدة الفتنة؟
    وكل عام وانتم بخير والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
    انتهى الاقتباس

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخي الكريم، سلامُ الله عليكم وعلى كافة الأنصار السابقين الأخيار وجميع المسلمين، وأفتيك بالحقّ أنّ هذه الرواية ما أنزل الله بها من سُلطانٍ نظراً لأنّ ملك الموت الموكل بالصالحين ليس واحداً بل هو رقيبٌ، وكل إنسان صالح لديه ملك الموت رقيبٌ موكل به عند أمر الله بنشط روحه ويقوم الملك عتيد بمساعدته ولكن الموكل بنشط أرواح الصالحين هو ملك الموت رقيب، وكُلّ إنسان صالح لديه ملك يُسمى رقيب وهو مندوب لأهل الجنة وأما الكافرون والمفسدون فموكل بنزع أرواحهم الملك عتيد وهو الموكل بهم، وكل إنسانٍ من أهل النار له ملك الموت اسمه عتيد وهو مندوب النار وكذلك مُكلفون بحفظ أعمالهم خيرها وشرها فتم تكليفهم مع الإنسان طيلة حياته حتى يأتي قدره ثم يوَّكَلون بنزع أو نشط روحه في قدره المقدور في الكتاب المسطور وهم لا يفرّطون فيه فيتركونه من بعد موته بل موكلون به حتى بعد موته حتي يلقيا به في نار جهنم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ (61)} صدق الله العظيم [الأنعام].

    وإذا كان من أهل النار فيسوقه الملك عتيد والملك رقيب يكون شاهداً بالحقّ فيلقي شهادته بين يدي الله أنّ الملك عتيد لم يكتب من السوء إلا بما شهد به من أعمال السوء. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (16) إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17) مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (18) وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ (19) وَنُفِخَ فِى الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (20) وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21) لَقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22) وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ (23) أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26) قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (27) قَالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28) مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلامٍ لِلْعَبِيدِ (29) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلْ امْتَلأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)} صدق الله العظيم [ق].

    ومن خلال هذه الآيات نفهم البيان الحقّ من قول الله تعالى:
    {وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ (61)} صدق الله العظيم، أي لا يتركونه من بعد موته حتى يُلقياه في العذاب الشديد ولذلك تجدون الأمر صادر على الملكين رقيب وعتيد،{أَلْقِيَا} وكذلك {فَأَلْقِيَاهُ} فتبين إن حفظة الأعمال هم رقيب وعتيد وهم أنفسهم ملائكة الموت أحدهم مندوب الجنة والآخر مندوب النار وكذلك لا يفرّطون به من بعد موته حتى يُلقياه في نار جهنم فلا يُخلوا مسؤوليتهم إلى يوم البعث فيلقياه في العذاب الشديد، فلا ينبغي أن يتوفى الناس ملك موتٍ واحدٍ لهم جميعاً، فلا ينبغي لمخلوقٍ أن يحيط بأرواح البشر جميعاً فيتوفاهم هنا وهناك في آنٍ واحدٍ فهذا مخالفٌ للعقل والمنطق؛ بل الله وحده هو الذي يحيط بكلّ شيءٍ علماً وقدرةً في آنٍ واحدٍ، أما المخلوقين فما جعل لأحدهم من قلبين في جوفه.

    ولربما يود أن يقاطعني أحدٌ فيقول: ولكن الله قال: "
    {قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ} صدق الله العظيم [السجدة:11]"، فنقول ولكنه ليس ملكاً واحداً للناس جميعاً بل لكل إنسانٍ ملكٌ اسمه عتيد يوكّل بنزع أرواح الكافرين، والصالحون موكّل بنشط أرواحهم الملك رقيب، ويقوم ملائكة الموت بضرب الكافر حتى تخرج روحه. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ} صدق الله العظيم [الأنفال:50].

    ثم تبيّن لنا أنهم اثنان وليسا أكثر من اثنين وهم رقيب وعتيد. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (25) الَّذِى جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَفَأَلْقِيَاهُ فِى الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26)}
    صدق الله العظيم.

    فتبيّن لكم أنّ الرواية باطلةٌ ومفتراة وما أنزل الله بها من سلطان، وكشف افتراءهم ظنّهم أنّ ملك الموت ليس إلا واحدٌ اسمه (عزائيل) يتوفّى الأنفس، وعلى ذلك بنوا افتراءهم بغير الحقّ ولذلك وجدنا بينه وبين القرآن اختلافاً كثيراً.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  9. افتراضي { هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ } صدق الله العظيم

    - 9 -

    { هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ }
    صدق الله العظيم


    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
    خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شيء قدير} صدق الله العظيم [البقرة‏:‏284‏]‏.
    یعنی رقیب وعتید درسمت راست و چپ انسان مستقر بوده و مکلفتد اعمال خیر و شرّانسان را در کتاب‌شان بنویسند؛ ونوشته‌های آنها صورت برابراصل اعمال آنان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:29].
    اما دو فرشته رقیب و عتید از وسوسه‌های نفس انسان بی‌خبرند؛ لذا گیرنده وحی از خداوند بوده و از نیات خیر و شری که در نفس انسان است باخبر شده و می‌نویسند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (16) إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17)} صدق الله العظيم [ق]
    آنچه که متلقیان(دریافت‌کنندگان) از خداوند الرحمن دریافت می‌کنند؛ وحی است و بر طبق آن ؛ همان چیزی که درنفس‌ انسان است را می‌نویسند. آنها صورتی برابر اصل آنچه که در نفس انسان است را می‌نویسند؛ فرقی ندارد خداوند آن را بببخشد و یا به خاطر آن از انسان مؤاخذه کند؛ هرچه که در نفس بندگان خداست؛ نوشته می‌شود و دو فرشته مکلف این کار یعنی رقیب و عتید بواسطه خدا از نفس انسان باخبر می‌شوند و وسوسه نفس انسان را از پروردگارشان دریافت می‌کنند. پس اگر وسوسه‌ها باطل باشند؛ عتید آن را در کتابش می‌نویسد. وقتی شیطان در نفس انسان وسوسه کرده و او را در امر حق به شک می‌اندازد؛ اگر فرد رسول یا نبی باشد؛ خداوند القای شیطان را به عتید وحی می‌کند تا بنویسد و سپس آیات خود را استوار کرده و نبی یا رسولش را می‌بخشد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آَيَاتِهِ} صدق الله العظيم [الحج:52].
    و معنی "النسخ" در اینجا این است: خداوند به فرشته‌ای که مکلف به نوشتن وسوسه‌ی شک است وحی می‌کند تا درست نسخه اصلی آن وسوسه را در کتاب بنویسد تا مورد محاسبه قرار گیرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:29].
    و تصدیق فرموده خداوند تعالى:
    {وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شيء قدير} صدق الله العظيم [البقرة:284] .
    پس برای ما روشن شد "النسخ" یعنی: وحی از جانب خداوند به فرشتگان برای نوشتن آن چیزی است که در نفس فرد گذشته است؛ نسخه‌ای درست طبق اصل آن چه که در نفس گذشته است، بدون کم و زیاد. همان وسوسه‌ای که درنفس ایجاد شده و شکی که نسبت به حق در نفس گذشته؛ نوشته می‌شود.سپس خداوند آیات خود را برای او استوار کرده و هرکس را بخواهد می‌بخشد و هرکس را بخواهد عذاب می‌کند.
    تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شيء قدير} صدق الله العظيم [البقرة:284]
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:29].
    پس کتاب انسان نسخه کامل اعمال و نیات و وسوسه نفس اوست.


    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 92338 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..


    - 9 -

    الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
    _________________


    قال الله تعالى: {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم.

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين.. قال الله تعالى: {وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة‏:‏284‏]‏.

    بمعنى أنّ رقيب وعتيد عن يمينِ وشمالِ الإنسان مكلَّفين بكتابة عمل الإنسان في كتبهم خيره وشره، فتكون كتبهم صورةً طبق الأصل لعملهم تصديقاً لقول الله تعالى: {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩} [الجاثية].

    ولكنّ الملكين رقيب وعتيد لا يعلمان بما توسوس به نفس الإنسان ولذلك يتلقّيان الوحي من الله بنسخ ما في نفس الإنسان من خيره وشره تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿١٦إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧} صدق الله العظيم [ق].


    والذي يتلقّاه المُتلقِّيان من الرحمن هو الوحي لنسخ ما في نفس الإنسان طِبق ما في نفسه، فيقومون بنسخ ما في نفسه صورةً طِبق الأصل سواءٌ سيغفر الله له أو سيحاسبه فلا بدّ من أن يستنسخ ما في أنفس عباده فيُعلِّم اللهُ به المُكلَّفين الملكين رقيب وعتيد فيتلقَّون ذلك من ربّهم ما وسوست به نفس الإنسان، فينسخون ما وسوست به نفسه في كتاب عتيد إذا كان وسوسةَ باطلٍ، فيُلقِي الشيطانُ في نفس الإنسان شكاً في الحقّ وإذا كان نبيّاً أو رسولاً فينسخ الله ما يُلقِي الشيطانُ فيوحي به إلى عتيد لكتابته ثم يُحكِم الله له آياته ويغفر له ذلك، تصديقاً لقول الله تعالى: {فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ} صدق الله العظيم [الحج:52].


    ومعنى النسخ هنا: بأنْ يوحي إلى الملك المُكلَّف بكتابة وسوسة الشك نسخةً طبق الأصل للحساب في الكتاب، تصديقاً لقول الله تعالى: {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩} [الجاثية].


    وتصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة‏:‏284‏]‏.


    فتبيَّن لنا إنما النسخ هو: وحيٌ من الله إلى ملائكته لكتابة ما في نفسه نسخةً طبق الأصل دون زيادةٍ أو نقصانٍ في الكتاب طبقاً لما في نفسه نسخةً طبق الأصل لما وسوست به له نفسه بالشكّ في الحقّ، ثم يُحكِم الله له آياته ويغفر لمن يشاء ويعذب من يشاء.

    تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة‏:‏284‏]‏.

    {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩}[الجاثية].
    فيجد كتابَه نسخةً كاملةً لعمله ونيّته وما وسوستْ به نفسه.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين ..
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.
    _______________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..



  10. افتراضي امام مهدی به شما امر می‌کند با احادیثی که امام مهدی درمورد صحت‌ آنان فتوا نداده است با جاهلان مجادله نکنید از جمله حدیث دروغی که می‌گوید ملک الموت مانند قوچی سر بریده خواهد شد

    -10-
    الإمام ناصر محمد اليماني
    27 - 12 - 1436 هـ
    10 - 10 - 2015 مـ
    09:46 صباحاً
    ــــــــــــــــــــــ


    امام مهدی به شما امر می‌کند با احادیثی که امام مهدی درمورد صحت‌ آنان فتوا نداده است با جاهلان مجادله نکنید از جمله حدیث دروغی که می‌گوید ملک الموت مانند قوچی سر بریده خواهد شد...

    اقتباس المشاركة :
    نوشته اصلی توسط البصيرة
    السلام عليكم ورحمة الله وبركاتهبرادر احمد عادل خوش آمدید؛ سؤال تو نشانه این است که اهل تدبر هستی و ان‌شاءالله از کسانی باشی که به سخنان گوش فرا داده و از بهترین آنها پیروی می‌کنند لذا به تو نصیحت می‌کنم موضوعات مختلف امام مهدی ناصر محمد یمانی را مطالعه کنی. به سؤالت باز می‌گردیم. بگو که سؤال تو را درست فهمیده‌ام، تو با اشاره و بدون ذکر حدیث می‌گویی ؛ حدیثی که من آن را می‌اورم و می‌گویی چگونه پرنده ای آورده می شود که مرده است چون موت (مرگ ) بین بهشت وآتش سربریده شده است؟ آیا منظورت این نیست؟
    این حدیث درستی است که همه روی آن اتفاق نظر دارند و هیچ یک از نقد کنندگان حدیث ایرادی به آن نگرفته و شبهه‌ای به آن وارد نکرده‌اند.

    أبو سعید الخدری-رضی‌الله عنه- گفته است: موت (مرگ ) به صورت گوسفندی كه سفیدی آن فزونتر از سیاهی است آورده شده و منادی ندا می‌دهد: ای اهالی بهشت؛ آنها سر بلند کرده و نگاه می کنند . ایا این را می‌شناسید؟ می‌گویند بله این مرگ است -و همگی او را ملاقات کرده‌اند- سپس ندا داده می‌شود: ای اهالی جهنم؛ آنها سر بلند کرده و نگاه می کنند؛آیا این را می‌شناسید؟ می‌گویند بله این مرگ است و همگی قبلا او را ملاقات کرده‌اند. سپس می‌گوید که ای اهل بهشت جاودان بمانید که دیگر مرگی نیست و ای اهل آتش جاودانه هستید و مرگی ندارید. سپس این آیه قرائت می‌شود: وأنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر وهم في غفلة وهم لا يؤمنون (39)( (مريم)» و سؤال دوم من این است که برداشت تو از این حدیث چیست
    انتهى الاقتباس

    بسم الله الرحمن الرحيم، سلام الله عليكم ورحمة الله وبركاته؛ انصار پیشگام و برگزیده عزیزم؛ به شما امر می‌کنیم با احادیثی که صحت آنها را امام مهدی تأیید نکرده با جاهلان بحث و مجادله نکنید؛ مانند همین حدیث دروغ که می‌گوید ملک الموت به صورت قوچ درآمده و ذبح می‌شود؛ این حدیث ساختگی و دروغ است و خداوند برای آن دلیل و برهانی نارل نفرموده است و ما پیش از این درباره فرشتگان مرگ فتوا داده بودیم؛ فرشتگان مرگ همان ملک " رقیب" و ملک" عتید" هستند. و اما درمورد مرگ؛ همه خواهند مرد و همه چیز هلاک می‌شود مگر خداوند سبحان و اوست که زنده می‌کند و می‌میراند. اما آنها با این حدیث دروغ گمان می‌کنند وقتی کار مرگ تمام شد دیگر مرگی درکار نخواهد بود و فراموش کرده اند که این خداوند است که زنده می‌کند و می‌میراند و او زنده و حی است و مرگ در او راه ندارد. سبحان الله؛ انگار که خداوند با قبض ارواح کاری ندارد؛ این اوست که حین مرگ، ارواح را قبض می کند ( می گیرد ) :
    {وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا} صدق الله العظيم [آل عمران:۱۴۵].
    در هر صورت ما پیش ازاین به تفصیل درباره فرشته‌های مرگ صحبت کرده‌ایم. هر انسان کافری، فرشته مرگ-مخصوص به خود- دارند که نام تمام آنها "عتید" است و هر انسان مومنی نیز فرشته مرگ -مخصوص به خود- دارند که نام همه آنها "رقیب" است و اینها همان فرشتگان مرگند. ملک "عتید" موکل گرفتن روح کافران و مجرمان است چون نماینده آتش است و ملک"رقیب" به او کمک کرده و شاهد حق اوست که او به انسان ظلم نکرده است. اما ملک "رقیب" کاتب اعمال حسنه انسان است و نماینده اهالی بهشت است. هر انسان صالحی یک فرشته مرگ دارد که حین مرگ؛ روح او را به آسانی می‌گیرد و نام او ملک"رقیب" است و ملک"عتید" به او کمک می‌کند. ولی فرشته موکل ارواح صالحان ملک "رقیب" است و هر انسان صالحی یک فرشته به نام "رقیب" دارد. پیش از این در تعدادی از بیانات درمورد فرشتگان مرگ و وظایف آنان سخن گفته بودیم. آنها وظیفه دارند اعمال حسنه و سیئه انسان را از اول زندگی تا فرا رسیدن مرگش ثبت کنند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ ﴿٦١﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
    و اما درمورد این مرد که خود را احمد عدلی نامیده است؛ با وجود احترامی که برایش قائلم؛ او نیز مانند امثال خودش از جاهلان است. او غضب‌ کردن؛ راضی شدن، مسرور شدن یا حزین شدن خداوند را انکار می‌کند و اینها صفاتی از صفات نفسانی خداوند است و بندگانش در این صفات با او شریکند. ولی صفات ذاتی خداوند، در صفات ذاتی هیچ چیز مانند خداوند نیست ولی شما صفات ذاتی و نفسانی خداوند را باهم مخلوط کرده‌اید. ای مرد مگر خداوند خود را با صفت ارحم الراحمین وصف نکرده است؟ و این یعنی صفت رحمت؛ صفت نفسی است و بندگان رحیم خداوند در این صفت با او شریکند ولی خداوند ارحم الراحمین است. صفت کرم نیز از صفات نفسیه مشترک بین خداوند و بندگان کریم اوست ولی خداوند اکرم الأکرمین است. در هر حال احمد عدلی؛ اگر تو در حدی باشی که با امام مهدی ناصر محمد یمانی گفتگو کنی؛ باید بدانی ما درباره همین موضوعاتی که تو آنها را انکار کرده‌ای با افراد بسیاری گفتگو کرده و در همه مقیاس‌ها دربرابر آنها حجت اقامه کرده‌ایم؛ از جمله آنها دکتر احمد عمرو است و خداوند هر یک از بندگانش را بخواهد هدایت کرده و کسانی که قلب‌شان از حق تنگ است را گمراه می‌نماید.
    به هرحال به پاسخ‌های ما به آنان که درباره همین موضوعی است که تو انکار کرده‌ای؛ مراجعه کن و اگر حق با توست به انها به حق پاسخ بده و اگر برهان علمی قوی و قانع کننده در اختیار د اری؛ آنها را بیاور.
    ای مرد؛ پیش از این فتوا داده بودیم که حسرت درنفس خداوند نسبت به بندگانی که به خود ظلم کرده‌اند رخ نمی‌دهد مگر اینکه بندگان در نفس خود از کوتاهی‌هایی که در نزد پروردگار مرتکب شده‌اند؛ پشیمان شوند. احمد در بیاناتی که روی این موضوع تمرکز دارند؛ تدبر کن و حجت را با حجت جواب بده. به خداوند قسم؛ به خداوند قسم که تو از کسانی هستی که پروردگارشان را آن‌گونه که باید نشناخته و حق معرفت او را بجا نیاورده‌اند و وعده او حق است و او ارحم الراحمین است.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..

    أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 235215 من موضوع رد صاحب علم الكتاب إلى حبيب الحبيب بالبيان الحقّ لا ريب فيه: { مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ } ..





    - 10 -

    الإمام المهديّ يأمركم بعدم مُجادلة الجّاهلين بأحاديث لم يُفتِ بصحّتها الإمام المهديّ
    كمثل هذا الحديث المفترى بذبح ملك الموت على صورة كبش
    ..



    اقتباس المشاركة : البصيرة
    السلام عليكم ورحمة الله وبركاته اهلا ومرحبا بك ياخ احمد عادل وان سؤالك لايدل الا على عقل متدبر وانشاء الله تكون من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه لذا انصحكم فى قراءة مختلف المواضيع للامام المهدي المنتظر ناصر محمد اليماني ولنعد الى سؤالك فاصدقنى بفهمي لسؤالك انت تقول لكن بغمز دون ذكر الحديث والذي انا اتيك به تقول كيف ان يوتى بطير قد مات وقد ذبح الموت بين الجنة والنار اليس كذلك؟ إن هذا الحديث صحيح متفق عليه، لم يطعن فيه بأية شبهة سندا ولا متنا بين نقاد الحديث. فعن أبي سعيد الخدري - رضي الله عنه - قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «يؤتى بالموت كهيئة كبش أملح، فينادي مناد: يا أهل الجنة، فيشرئبون وينظرون، فيقول: هل تعرفون هذا؟ فيقولون: نعم، هذا الموت - وكلهم قد رآه - ثم ينادي: يا أهل النار، فيشرئبون وينظرون، فيقول هل تعرفون هذا؟ فيقولون: نعم. هذا الموت، وكلهم قد رآه. فيذبح، ثم يقول: يا أهل الجنة، خلود فلا موت. ويا أهل النار، خلود فلا موت. ثم قرأ: )وأنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر وهم في غفلة وهم لا يؤمنون (39)( (مريم)» وسؤالي الثاني مالذي انت تفهمه من الحديث
    انتهى الاقتباس من البصيرة
    بسم الله الرحمن الرحيم، سلامُ الله عليكم ورحمة الله وبركاته أحبّتي الأنصار السابقين الأخيار..
    ونأمركم بعدم مجادلة الجاهلين بأحاديث لم يُفتِ بصحّتها الإمام المهديّ كمثل هذا الحديث المفترى بذبح ملك الموت على صورة كبش فهذا حديثٌ موضوعٌ مفترى ما أنزل الله به من سلطانٍ، وسبقت فتوانا بالحقّ عن ملائكة الموت أنّهما الملك رقيب والملك عتيد.

    وبالنسبة للموت فكلّ شيءٍ يموت وكل شيءٍ هالكٌ إلا وجهه سبحانه وهو المحيي وهو المميت، ولكنّهم بظنّهم بهذا الحديث المفترى أنّ الموت إذا انتهى فإنّه لم يعُد هناك موت ونسوا أنّ الله هو المُحيي والمميت وهو الحيّ الذي لا يموت.

    ويا سبحان الله، فكأنّ ليس لله عَلاقة بتُوفي الأرواح! وهو الذي يتوفّاها حين موتها:
    {وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا} صدق الله العظيم [آل عمران:145].

    وعلى كل حالٍ لقد سبق التفصيل عن ملائكة الموت، وأنّ لكلّ إنسانٍ كافرٍ مَلك موت وُكِّلَ به اسمه (عتيد)، ولكلّ مؤمن مَلَك موت وُكِّل به اسمه (رقيب)؛ وهم أنفسهم ملائكة الموت. والمَلَك عتيدٌ موكلٌ بنزع أرواح الكافرين والمجرمين كونه مندوب النار، ويقوم المَلَك رقيب بمساعدته وشاهداً معه بالحقّ من عدم ظلم الإنسان، وأمّا الملَك رقيب كاتب الحسنات فهو مندوب أهل الجنة، ولكلِّ إنسانٍ صالحٍ ملَك موتٍ وُكِّلَ بنشط روحه حين التُّوفّي اسمه رقيب ويقوم الملك عتيد بمساعدته، ولكنّ الموكّل بأراواح الصالحين ملك الموت رقيب، ولكل إنسانٍ صالحٍ ملَكٌ اسمه رقيب، وسبق تفصيل ملائكة الموت ومهامِهم في عدة بيانات كونهم مكلّفين بكتابة الحسنات والسيئات من البداية حتى يأتي قدر موته. وقال الله تعالى:
    {تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ ﴿٦١﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

    وأما بالنسبة لهذا الرجل المسمّى (أحمد عدلي) فهو من الجاهلين كغيره مع احترامي له، ولكنّه ينكر أنّ الله يغضب ويرضى ويفرح ويحزن وهذه الصفات من صفات الله النفسيّة ويتشارك معه في هذه الصفات عباده. وأما صفات الله الذاتيّة فليس كمثله شيء في صفاته الذاتيّة، ولكنّكم خلطتم بين صفات الله الذاتية وصفاته النفسيّة! ويارجل ألم يصف الله نفسه بأرحم الراحمين؟ وهذا يعنى أنّ صفة الرحمة صفة نفسيّة يشاركه فيها الرحماء من عباده ولكنّه أرحم الراحمين، وكذلك الكرم صفة نفسيّة لله ويشاركة فيها الكُرماء من عباده ولكن الله أكرم الأكرمين.

    وعلى كل حال إذا كنت (يا أحمد عدلي) كفواً لحوار الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فعليك أن تعلم بأنّنا حاورنا كثيرين في نفس المواضيع التي أنكرتَها علينا وأقمنا الحجّة عليهم بكل المقاييس، ومنهم الدكتور أحمد عمرو، ويهدي الله من يشاء من عباده الهدى ويضلّ الذين أزاغت قلوبهم عن الحقّ. وعلى كل حال فخذ ردودنا عليهم على نفس الموضوع الذي أنكرته علينا ومن ثمّ تقوم بالردّ بالحقّ إن كان الحقّ معك، فهات ما لديك بسلطان العلم المقنع.

    ويارجل، سبقت الفتوى بالحقّ أنّ الحسرة في نفس الله على عباده الذين ظلموا أنفسهم لا تأتي حتى تحدث الحسرة في أنفسهم على ما فرّطوا في جنب ربهم، فتدبّر (يا أحمد) البيانات المركزة في هذا الموضوع فمن ثمّ تقرع الحجّة بالحجّة، فوالله ثم والله إنّك من الذين ما قدَروا ربَّهم حقَّ قدره وما عرفتَ ربك حقّ معرفته، ووعده الحقّ وهو أرحم الراحمين.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
    أخوكم؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    _____________

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..




المواضيع المتشابهه
  1. مشاركات: 7
    آخر مشاركة: 25-05-2017, 08:19 PM
  2. مشاركات: 1
    آخر مشاركة: 26-03-2017, 04:21 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 26-11-2014, 04:53 AM
  4. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 18-09-2014, 05:54 AM
  5. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 04-05-2014, 06:05 AM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •